اسم الکتاب : اصول فلسفه و روش رئاليسم المؤلف : العلامة الطباطبائي الجزء : 1 صفحة : 64
بوده- و با تسليم وى حقيقتى را انكار نمىتوان كرد- چنانكه با انكار وى حقيقتى را اثبات نمىتوان كرد- .(1)
(1)بعد از اين در مقالات آينده كاملا توضيح داده خواهد شد- كه با انكار اصل عدم تناقض- هيچ حقيقتى را نمىتوان اثبات كرد- و نيز از اصلى كه دانشمندان- فلسفه ماترياليسم ديالكتيك - بعنوان اصل وحدت ضدين تقرير مىكنند- و آنرا خراب كننده اصل عدم تناقض مىدانند- مفصلا گفتگو خواهد شد- .
نكتهاى كه بيفايده نيست اينجا تذكر داده شود- اينست كه دكارت دانشمند معروف فرانسوى- همينكه خواست در جميع معلومات خود- تجديد نظر نمايد و طرحى از نو بريزد- همه افكار خود را از محسوسات و معقولات و منقولات- مورد شك و ترديد قرار داد- و با خود گفت شايد اينطور كه من حس مىنمايم- يا فكر مىكنم يا به من گفتهاند نباشد و همه اينها- مانند آنچه در عالم خواب بر من ظاهر مىشود- خيال و انديشه محض باشد- چه دليلى هست كه اينطور نيست- پس كليه افكار من حتى اصل عدم تناقض باطل شد- و هيچ اصلى براى من باقى نماند كه بان اعتقاد كنم- آنگاه متوجه شدم كه در هر چيزى ترديد كنم- بالاخره خواهم گفت انديشه است- پس در وجود خود انديشه نمىتوانم ترديد كنم- آنگاه همين انديشه را- دليل بر وجود انديشه كننده قرار داد- و بوجود خود مطمئن شد- و گفت مىانديشم پس هستم- [1]سپس همين اصل را پايه ساير اصول قرار داد و پيش رفت- .
دانشمندان بعد از دكارت - باين استدلال او اشكالاتى كردهاند- كه فعلا نمىخواهيم متعرض شويم- و فعلا بذكر يك اشكال كه مناسب مطلب بالا است- و نديدهايم كسى توجه كرده باشد مىپردازيم- و آن اينكه اگر انسان اين اصل اصل عدم تناقض را- نيز مورد ترديد قرار دهد نمىتواند- آن نتيجه من مىانديشم پس هستم را بگيرد- زيرا با فرض عدم امتناع تناقض- مىتواند بگويد من مىانديشم- و در عين حال اصلا نمىانديشم- و نيز ميتواند بگويد من هستم و در عين حال نيستم- .
حقيقت مطلب اينست كه اصل امتناع تناقض- پايه جميع علوم و ادراكات است- و اگر از اين يك اصل فكرى صرفنظر بشود- هيچ علمى استقرار پيدا نخواهد كرد- از اين جهت است كه فلاسفه از قديم گفتهاند- با انكار اين اصل هيچ حقيقتى را نمىتوان اثبات كرد