اسم الکتاب : اصول فلسفه و روش رئاليسم المؤلف : العلامة الطباطبائي الجزء : 1 صفحة : 151
باشياء بستگى دارد- بيك سلسله عوامل خارجى و يك سلسله عوامل داخلى- و با تغيير آن عوامل تغيير مىكند- پس ما نبايد بگوئيم اشياء را- آنگونه كه در واقع و نفس الامر هستند درك مىكنيم- بلكه بايد بگوئيم آنها را- آنگونه كه وضع ساختمان قواى ادراكى ما- در تحت تاثير شرايط مخصوص اقتضا مىكند- ادراك مىكنيم اما حقيقت چيست نمىدانيم- .
اين جماعت گفتند راه صحيح براى انسان- در جميع مسائل خوددارى از راى جزمى است- جميع مسائل علمى و فلسفى حتى رياضيات را- بعنوان احتمال و يا ترديد بايد تلقى نمود- فلسفه شكاكان در مقابل فلسفه جزمى- از اينجا پايه گذارى شد- .
از اين روى فلاسفه كه- بواقعيت جهان معلومات معتقد بودند- در مقابل سوفسطائيان كه جزء فلاسفه بشمار نمىروند- از دورههاى قديم بدو دسته متمايز تقسيم شدند- .
1-جزميون يا يقينيون- كه تحصيل علم مطابق با واقع را ممكن مىدانند- يعنى ذهن انسان را داراى خاصيتى مىدانند- كه ميتواند اشياء را آن طور كه هستند درك كند- و بيك سلسله قواعد منطقى قائلند- كه رعايت كامل آن قواعد ذهن را از خطا حفظ مىكند- .
2-شكاكان كه خاصيت مزبور را نفى مىكنند- و در حقيقت بودن معلومات بشرى ترديد مىكنند- .
ولى جزميون بعدها شبهات شكاكان را- نيز يكنوع سفسطه تلقى كردند- آنها را هم جزء سوفسطائيان بشمار آوردند- و بين سوفسطائى و شكاك امتيازى قائل نشدند- و يكباره فيلسوف به كسى گفتند كه- اولا عالم را هيچ در هيچ نداند- ثانيا پى بردن به حقايق جهان را ميسر و ممكن بداند
عقيده قدما
اين دو جهت از تعريفى كه قدما- براى فلسفه بمعناى عام مىنمودند خوب پيدا است- قدما در تعريف فلسفه مىگفتند- فلسفه عبارت است- از آگاهى به احوال موجودات عينى و خارجى- به همان نحو كه در واقع و نفس الامر هستند- تا اندازهاى كه در استطاعت بشر است- . [1]
ناگفته نماند كه اضافه كردن اين جمله- تا اندازهاى كه در استطاعت بشر است- براى اين نكته بود كه انسان هر چند مىتواند- با درست راه بردن
[1] هو العلم بأحوال أعيان الموجودات على ما هي عليه في نفس الأمر بقدر الطاقة البشرية.
اسم الکتاب : اصول فلسفه و روش رئاليسم المؤلف : العلامة الطباطبائي الجزء : 1 صفحة : 151