اسم الکتاب : اصول فلسفه و روش رئاليسم المؤلف : العلامة الطباطبائي الجزء : 1 صفحة : 134
دارد- و مىخواهد با يك روش واقع بينى سلوك نمايد- چارهاى نيست جز آنكه حقيقت را- همانطور كه قدما تفسير كردهاند تفسير كند- و مناط صدق را همان چيزى بداند كه قدما مىدانستند- .
اين سلسله مقالات كه عهدهدار بيان روش رئاليسم است- بهيچيك از معانى و تفسيراتى كه- اخيرا براى حقيقت يا صدق نمودهاند- و دانسته يا ندانسته بسوى سوفيسم و ايده آليسم - گام برداشتهاند نظرى ندارد- بلكه همان معنائى را كه قاطبه دانشمندان قديم- و بيشتر دانشمندان جديد منظور داشتهاند- در نظر گرفته است- .
در فلسفه قديم و جديد مباحث زيادى مربوط بحقيقت- باين معنى كه تعريف كرديم مطرح مىشود- و البته ما در اين مقاله نمىتوانيم- وارد تمام مباحث مربوط باين مطلب بشويم- فقط قسمتى از آن مباحث را بطور اختصار بيان مىكنيم- در اينجا در اين چند مبحث گفتگو خواهيم كرد- 1-آيا حقيقت فى الجمله وجود دارد- يا آنكه تمام ادراكات بشر- موهوم و باطل و هيچ در هيچ است- 2-ميزان تشخيص حقيقت از خطا چيست- 3-آيا ممكنست يك چيز هم حقيقت بوده باشد و هم خطا- 4-آيا حقيقت موقت است يا دائمى- 5-آيا حقيقت قابل تحول و تكامل است- 6-چرا حقيقت حاصل از تجربه غير يقينى است- 7-آيا حقيقت مطلق است يا نسبى
1-آيا حقيقت فى الجمله وجود دارد
حقيقى بودن و مطابق با واقع بودن ادراكات انسان- فى الجمله بديهى است- يعنى اينكه همه معلومات بشر- على رغم ادعاى ايدهآليستها صد در صد خطا و موهوم نيست- بر همه كس در نهايت وضوح هويدا است- و احتياج به استدلال ندارد- بلكه استدلال بر اين مطلب محال و غير ممكن است- .
يك سلسله حقايق مسلمه يا بديهيات- كه در مقاله 2 آنها را فطريات ناميديم- در ذهن هر كسى حتى خود سوفسطائيان موجود است- و خود آنها نيز در حاق ذهن بانها اعتراف دارند- سوفسطائى واقع يعنى كسى كه- نسبت به همه چيز مردد يا منكر باشد يافت نمىشود- .
سوفسطائيان و ايدهآليستها وقوع خطا را- از حس و عقل دليل بر مدعاى خود قرار دادهاند- و ما در جواب شبهه 2 از مقاله 2 گفتيم- كه خود
اسم الکتاب : اصول فلسفه و روش رئاليسم المؤلف : العلامة الطباطبائي الجزء : 1 صفحة : 134