اسم الکتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) المؤلف : سراج جوزجانی، منهاج الدین الجزء : 2 صفحة : 10
فرستاد
و از حضرت او را (لقب) يغانتت خطاب شد، و بنام او بزرگ شد، مدتي بلاد
لكهنوتي داشت، در سال سنه احدي و ثلثين برحمت حق پيوست، (عليه الرحمه و
الرضوان) و الله اعلم.
السادس الملك نصرت الدين تايسي [1] المعزي
نصرت الدين تايسي بنده سلطان شهيد معز الدين محمد سام بود. و ترك
محقر [2] ديدار بود، فاما او را حق تعالي بهمه انواع و مردي و مردمي
آراسته [گردانيده] بود، و در غايت رجوليت و جلادت و [مبارزت بود] و عقل
كامل داشت، و در عهدي كه نويسنده اين سطور منهاج سراج بحضرت اعلي شمسي
پيوست، نصرت الدين تايسي مقطع جيند و برواله [3] بود، و بعد از مدتي چون
خدمتها، پسنديده كرد، بعد از فتح (حصار) كاليور [4] بدو سال سلطان شهيد
طاب ثراه اقطاع بهيانه [5] و سلطانكوت بدو مفوض فرمود، با شحنگي ولايت
كاليور [4] او را فرمان
[1]
مط: تابسي، راورتي مانند اصل، وي گويد كه در نسخ خطي تائيسي و تايسي هم
آمده، و اميري اين كلمه را چيني بمعني نويسنده و كاتب ميشمارد ولي به
عقيده من تركي خواهد بود يا منسوب باسم شهري و مكاني، در تاريخ شرف الدين
علي يزدي كه تايشي آمده نيز باين لفظ نزديكي دارد ابن اثير ايغان طايسي را
نام ميبرد كه ماماي غياث الدين خوارزمشاه بود (ص 159 ج 12) [2] مط:
سام بود تركي بود مختصر ديدار فاماء در نسخ راورتي هم شايد مختصر ديدار
بود، چه اين كلمات را بهHeWas TurkofshortSight عينا ترجمه كرده، و اصطلاح
شارتسايت در زبان انگليسي بمعني كوتهنظري و كوتاهبيني است ولي اين
ترجمه راورتي، با صفاتي كه بعد ازين مؤلف راجع به عقل كامل و كياست و مردي و
مردمي او آورده تضادي دارد بنابر اين مختصر يا محقر ديدار را نبايد
كوتهنظر پنداشت. شايد مقصد مؤلف ازين تعبير بساطت و سادگي و عدم تجمل و يا
سادگي قيافت و نازيبائي چهره وي باشد [3] اصل: جندير و برواله، مط:
جيند و بروانه و هانسي، راورتي: جيند (جهند) براله، هانسي، قرار ضبط آئين
اكبري (ص 28 ج 2) جيند از سركار حصار فيروزه دهلي است كه هاني و برواله نيز
درين سركار بود، [4] مط: كاليوار، راورتي: گواليور. [5] صل ا: بهتانه، راورتي و مط: بهيانه
اسم الکتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) المؤلف : سراج جوزجانی، منهاج الدین الجزء : 2 صفحة : 10