بهار نخل افغانم در صد شاخ
کند هر شاخه ام سوراخ سوراخ
* * *
إذا ذكرت الطفل في كربلا
لم يأت ذنباً وهو معصوم
ينبت من دمعي نخيل الأسى
فيا لجسم منه مكلوم
جودي خراساني
بود طفلى زحسن در حرم آل عبا
يوسف يثرب وبطحا عزيز زهرا
حسنى وجه حسين خلق پيمبر سيما
بسته از شادى قاسم بسر پنجه حنا
رخ او مصحف وگيسوى سيه باسم الله
عمر کوتاه بدى نام نگو عبدالله
مايل ديدن سلطان شهيدان گرديد
از سراپرده روان جانب ميدان گرديد
چرخ از کج روى خويش پشيمان گرديد
شور محشر بصف ماريه بر پا گرديد
مادر عمّه وعمزاده بشور افتادند
همه در واهمه شور ونشور افتادند
حوريان هم زتأسّف بفغان افتادند
همه بر سايه آن لمعه نور افتادند
مادرش غنچه بستان بسر دست نهاد
گفت ازين شير که خوردى گوارايت باد