اسم الکتاب : حق اليقين المؤلف : علامه مجلسى الجزء : 1 صفحة : 74
نازل شده و بر كى نازل شده است بدرستى كه عطا كرده
است مرا پروردگار من دلى فهمنده و زبانى گويا ايضا گفته است كه ابن سعد و ديگران روايت
كردهاند از ابى الطفيل كه على عليه السّلام فرمود كه سؤال كنيد مرا از كتاب خدا بدرستى
كه هيچ آيه نيست مگر آنكه ميدانيم در چه شب نازل شده است يا در روز يا در صحرا نازل
شده يا در كوه و گفته است ابن ابى داود از محمد بن سيرين روايت كرده است كه چون حضرت
رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بعالم قدس ارتحال نمود على عليه السّلام به بيعت
أبو بكر حاضر نشد و فرمود كه سوگند ياد كردهام كه ردا بر دوش نيندازم مگر براى نماز
تا قرآن را جمع كنم پس ميگويد كه جميع قرآن را به ترتيبى كه نازل شده بود جمع كرد ابن
سيرين ميگفت چه بود اگر آن قرآن را مىيافتيم كه علم در آنجا هست و روايت كرده است
طبرى از ام سليمه كه گفت شنيدم از رسول خدا كه على باقر آنست و قرآن با على است از
هم جدا نميشوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند ايضا روايت كرده است كه حضرت رسول صلّى
اللَّه عليه و آله و سلّم در مرض موت خود فرمود أيها الناس نزديكست كه روح مرا بزودى
قبض نمايند و مرا از ميان شما ببرند و بيشتر با شما سخن نميگويم و عذر خود را بر شما
تمام مىكنم بدرستى كه در ميان شما مىگذارم كتاب پروردگار خود را و عترت خود را كه
اهل بيت منند پس دست على عليه السّلام را گرفت و بلند كرد و گفت اين على باقر آنست
و قرآن با على است از يك ديگر جدا نميشوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند پس از ايشان
سؤال كنم كه چگونه رعايت من در حق آنها كردهاند مؤلف گويد كه هرگاه چنين متعصبى كه
در اكثر احاديث متواتره قدح كرده است از نهايت تعصب نقل كرده است اين احاديث را ورد
نكرده است همين بس است از براى علم امامت و خلافت آن حضرت هرگاه در هنگام رحلت حضرت
رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمايد كه من ميروم و بعوض خود دو چيز در ميان
شما مىگذارم پس دست حضرت امير- المؤمنين عليه السّلام را بگيرد و فرمايد كه اين باقر
آنست و از يكديگر جدا نمىشوند صريح است در آنكه لفظ و معنى قرآن با اوست و مفسر قرآن
اوست و قرآن شهادت بر حقيت او مىدهد و متابعت قرآن بدون متابعت او روا نيست و بعد
از آن بر سبيل تأكيد فرمايد كه در قيامت از ايشان سؤال خواهم كرد كه چگونه رعايت ايشان
كردهايد هر عاقل كه در اين حديث تأمل نمايد و تعصب نورزد مىداند كه اين نص صريح است
بر خلافت قطع نظر از آن كه اعلميت ثابت ميشود و آن كافى است از براى اولويت به امامت.