اسم الکتاب : کلیات مفاتیح الجنان المؤلف : قمی، شیخ عباس الجزء : 1 صفحة : 484
كنى امام موسى عليه السلام را بايست نزد قبر و بگو
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ أَسْتَوْدِعُكَ اَللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكَ اَلسَّلاَمَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ بِمَا جِئْتَ بِهِ وَ دَلَلْتَ عَلَيْهِ اَللَّهُمَّ اُكْتُبْنَا مَعَ اَلشّٰاهِدِينَ و همچنين در وداع حضرت امام محمد تقى عليه السلام فرموده مىگويى
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ أَسْتَوْدِعُكَ اَللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكَ اَلسَّلاَمَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِمَا جِئْتَ بِهِ وَ دَلَلْتَ عَلَيْهِ اَللَّهُمَّ اُكْتُبْنَا مَعَ اَلشّٰاهِدِينَ پس سؤال كن از خدا كه اين آخر زيارت تو نباشد و ديگر توفيق برگشتن بيابى و قبر را ببوس و روىهاى خود را بر قبر گذار مؤلف گويد از چيزهايى كه مناسب است در اينجا نقل شود
حكايت سعيد صالح صفى متقى حاجى على بغدادى
است كه شيخ ما در جنه الماوى و نجم الثاقب نقل كرده و در نجم ثاقب فرموده كه اگر نبود در اين كتاب شريف مگر اين حكايت متقنۀ صحيحه كه در آن فوايد بسيار است و در اين نزديكىها واقع شده هر آينه كافى بود در شرافت و نفاست آن پس بعد از مقدماتى فرموده كه حاجى مذكور أيده الله نقل كرد كه در ذمه من هشتاد تومان مال امام عليه السلام جمع شد پس رفتم به نجف اشرف بيست تومان از آن را دادم به جناب علم الهدى و التقى شيخ مرتضى أعلى الله مقامه و بيست تومان به جناب شيخ محمد حسين مجتهد كاظمينى و بيست تومان به جناب شيخ محمد حسن شروقى و باقى ماند در ذمه من بيست تومان كه قصد داشتم در مراجعت بدهم به جناب شيخ محمد حسن كاظمينى آل يس أيده الله پس چون مراجعت كردم به بغداد خوش داشتم كه تعجيل كنم در اداى آنچه باقى بود در ذمه من پس در روز پنجشنبه بود كه مشرف شدم به زيارت امامين همامين كاظمين عليهما السلام و پس از آن رفتم خدمت جناب شيخ سلمه الله و قدرى از آن بيست تومان را دادم و باقى را وعده كردم كه بعد از فروش بعضى از اجناس بتدريج بر من حواله كنند كه به اهلش برسانم و عزم كردم بر مراجعت به بغداد در عصر آن روز و جناب شيخ خواهش كرد بمانم متعذر شدم كه بايد مزد عمله كارخانه شعربافى را كه دارم بدهم چون رسم چنين بود كه مزد هفته را در عصر پنجشنبه مىدادم پس برگشتم چون ثلث از راه را تقريبا طى كردم سيد جليلى را ديدم كه از طرف بغداد رو به من مىآيد چون نزديك شد سلام كرد و دستهاى خود را گشود براى مصافحه و معانقه و فرمود اهلا و سهلا و مرا در بغل گرفت و معانقه كرديم و هر دو يكديگر را بوسيديم و بر سر عمامه سبز روشنى داشت و بر رخسار مباركش خال سياه بزرگى بود پس ايستاد و فرمود حاجى على خير است به كجا مىروى گفتم
اسم الکتاب : کلیات مفاتیح الجنان المؤلف : قمی، شیخ عباس الجزء : 1 صفحة : 484