اسم الکتاب : نهج الفصاحة المؤلف : پاینده، ابوالقاسم الجزء : 1 صفحة : 5
باشد نقش خاطر و آويز گوش كند.اين سخن در عالم فرض صحيح است،اما در عالم عمل،طبع كسان اين نكته را مشكل مىپذيرد يا اصلا نمىپذيرد.
تأثير سخن بسته به رفتار صاحب سخن است.وقتى گوينده به چيزى معتقد بود چون ايمان ملازم عمل است،طبعا بدان عمل ميكند و از تكرار عمل عقيدۀ وى راسختر مىشود و به مرحلۀ يقين مىرسد و همين كه در بارۀ آن چيز،سخن گويد گوئى شعلهاى از ايمان خود را در قالب الفاظ و عبارات جاى داده،در روح شنونده سر مىدهد و او را گرم و نورانى مىكند.اما سخنى كه به قصد خودنمائى و فريفتن ديگران گفته شود چون در دل گوينده جا ندارد از دل بر نمىخيزد و مسلّم است كه وقتى سخن از دل برنخيزد بر دل نمىنشيند و حدود تأثير آن از منطقۀ گوش،تجاوز نمىكند،بدين جهت است كه مردم گفتار را به كردار مىسنجند و اگر گفتارى با كردار،همراه يا موافق نبود آن را بديوار مىزنند،زيرا اين نكته بالطّبع معلوم است كه گفتار بىكردار موج هواست.
سخن خوب و مؤثر آنست كه در دل نفوذ كند و روح را از تاريكى و زشتى و پليدى برهاند و از پستى و فرو افتادگى اوج دهد و در افقى وسيع و با صفا كه به نور ايمان روشن است سر دهد.روحى كه ايمان ندارد سخنى چنين مؤثر و نافذ از او بوجود نمىآيد زيرا در پيش اهل نظر مسلم است كه عطاكنندۀ شىء فاقد آن نيست و طبعا فاقد شىء عطاكنندۀ آن نتواند بود،يعنى آنكه يقين ندارد ديگران را به يقين نمىرساند و آنكه كور است از عصا كشى ديگران ناتوانست.
بنا بر اين تأثير سخن با ايمان گوينده تناسب مستقيم دارد و هر چه ايمان صاحب سخن استوارتر باشد،نفوذ سخنش بيشتر است.
اسم الکتاب : نهج الفصاحة المؤلف : پاینده، ابوالقاسم الجزء : 1 صفحة : 5