اسم الکتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 425
آنها كه از هم فاصله داشتهاند به هم نزديك گردانيده و بين آنها كه به هم
نزديكند جدايى انداخته است.
حدّ و اندازهاى برايش متصوّر نيست و به حساب و شمارش در نمىآيد، زيرا ابزار،
دليل بر محدوديّت خويشند و وسايل و آلات به مانند خود اشاره مىكنند. همين كه
مىگوييم موجودات «از فلان وقت» پيدا شدهاند آنها را از قديم بودن منع كردهايم و
اينكه مىگوييم «قطعاً» به وجود آمدهاند، آنها را از ازلى بودن ممنوع ساختهايم
و هنگامى كه گفته مىشود «اگر چنين بود» كامل مىشد، دليل آن است كه موجودات به
تمام معنا كامل نيستند.
با آفرينش موجودات آفريننده آنها در برابر عقول تجلّى كرد و از همين نظر است
كه از ديده شدن با چشمهاى ظاهر مبرّا و پيراسته است و قوانين «حركت» و «سكون» بر
او جريان ندارد، (زيرا) چگونه مىتواند چنين باشد، در صورتى كه او خود «حركت» و
«سكون» را ايجاد كرده است؟ و چگونه ممكن است آنچه را آشكار ساخته در خودش
اثربگذارد؟ و مگر مىشود كه خود تحت تأثير آفريده خويش قرار گيرد؟ اگر چنين شود
ذاتش تغيير مىپذيرد و كنه وجودش تجزيه مىگردد و ازلى بودنش ممتنع مىشود و
هنگامى كه آغازى برايش معيّن شد انتهايى نيز خواهد داشت و لازمه اين آغاز و انجام
نقصان و عدم تكامل خواهد بود. كه نقصان داشتن دليل مسلّم مخلوق بودن است و خود
دليل وجود خالقى ديگر مىشود، نه اين كه خود آفريدگار باشد و سرانجام از اين دايره
كه هيچ چيز در او مؤثّر نيست و زوال و تغيير و افول در او راه ندارد، خارج مىگردد
(و همچون ساير موجودات تحت تأثير اشيا قرار خواهد گرفت) كسى را نزاده كه خود نيز
مولود باشد و از كسى زاده نشده تا محدود به حدودى گردد؛ برتر از آن است كه
فرزندانى پذيرد ... و پاكتر از آن است كه گمان آميزش با زنان درباره او رود. دست
انديشههاى بلند به دامن كبرياييش نرسد تا در حدّ و نهايتى محدودش كند و تيزهوشى
هوشمندان نتواند نقش او را در خيال تصوّر نمايد، حواس از دركش عاجزند و دستها از
دسترسى و لمسش قاصرند، تغيير و گوناگونى در او راه ندارد و گذشت زمان برايش هيچ گونه
تبديل و دگرگونى به وجود نياورد، آمد و شد شبها و روزها وى را كهنه و سالخورده
نسازند و روشنايى و تاريكى تغييرش ندهند. او به هيچ يك از اجزا و جوارح و اعضا و
نه به عرضى از اعراض ونه به تغاير و ابعاض به هيچ كدام توصيف نگردد، برايش حدّ و
نهايتى گفته نشود و انقطاع و انتهايى ندارد. اشيا به او احاطه ندارند تا وى را
بالا برند و يا پايين آورند و نه چيزى او را حمل مىكند كه او را به جانبى متمايل
يا ثابت نگهدارد، نه در درون اشيا است و نه در بيرون آنها (بلكه به همه چيز احاطه
دارد). خبر مىدهد امّا نه با كام و زبان، مىشنود ولى نه به واسطه دستگاه شنوايى
كه از مجرا، استخوانها و پردهها تشكيل شده، سخن مىگويد، نه اين كه تلفّظ كند،
همه چيز را حفظ مىكند ولى نه با قوّه حافظه، اراده مىكند، امّا نه اين كه داراى
ضميرى باشد، دوست مىدارد و خشنود مىشود امّا نه از روى رقّت قلب،
اسم الکتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 425