اسم الکتاب : معاد و جهان پس از مرگ المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 52
مىكردم روحم
سبك شده، مثل اينكه بار فوق العاده سنگينى را تازه بر زمين گذارده، نفس آزادى
مىكشيدم، ميل داشتم بال و پرى داشته باشم و مانند مرغان سبكبالى كه بالاى سرم در
گردش بودند بى خبر از همه چيز آزاد پرواز كنم، ولى از آنجا كه نبايد در زندگى
آسوده خاطر باشيم ناگهان اين فكر در برابرم مجسم شد:
با اينكه
تشبيه گذر عمر با گذشت آب شايد در عين سادگى جالبترين مثالى باشد كه براى حركت
عمومى و وقفهناپذير عالم حيات بلكه جهان هستى مىتوان بيان كرد، اما با خودم فكر
كردم آيا گذشت عمر و زندگى چه بشارتى مىتواند در بر داشته باشد كه با همين يك
بشارت از جهان گذران به سادگى گذر كنيم؟
فرض مىكنم
من هم يكى از ميليونها قطرات آب اين نهرم كه طبق فرمان آفرينش از آن چشمه
جوشيدهام، و از لابهلاى اين سنگها و درختان پيش مىروم، ولى آخر به كجا مىرسم،
مسلماً تا ابد در اين سير پيش نمىروم ... فكر آينده مبهم مرا شديداً آزار مىدهد.
آيا در
باتلاقى متعفن و گنديده و مملو از حيوانات پست فرو خواهم رفت ... اين چه بشارتى
است؟
و آيا در
انتهاى اين دشت پهناور در وسط بيابان سوزانى تبخير خواهم شد. اين هم افتخارى نيست؟
و يا بار
ديگر به درياى وسيعى كه در آغاز از آن سرچشمه گرفته بودم، بدون هيچ هدفى باز
مىگردم و يك زندگى تكرارى و پوچ خواهم داشت؟ گذرا بودن عمر كه سرانجامش اينها
باشد چه دردناك است!
در كنار ريشه
درختى در زمين فرو خواهم رفت و طبق قانون «اسمز»،
اسم الکتاب : معاد و جهان پس از مرگ المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 52