اسم الکتاب : داستان ياران المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 87
به داستان اصحاب الاخدود به صورت خلاصه اشاره مىكند. توجّه فرماييد:
« «قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ* النَّارِ ذَاتِ
الْوَقُودِ* إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ* وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ
بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ»؛ مرگ بر
(شكنجهگران و) صاحب گودال (آتش)، آتشى عظيم و شعلهور! هنگامى كه در كنار آن
نشسته بودند، و آنچه را با مؤمنان انجام دادند (با خونسردى و قساوت) تماشا
مىكردند!». [1]
راستى اين سنگدلان به چه بهانهاى با آن مردم مظلوم چنين برخورد خشن و غير
انسانى داشته، و دست به اين جنايت زدند؟ آيه بعد پاسخ اين سؤال را مىدهد. توجّه
فرماييد:
«وَمَا نَقَمُوا
مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ* الَّذِى لَهُ
مُلْكُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ شَهِيدٌ»؛ آنها هيچ ايرادى بر مؤمنان نداشتند جز اين كه به خداوند
توانا و شايسته ستايش ايمان آورده بودند؛ همان خدايى كه حكومت آسمانها و زمين از
آن اوست و خداوند بر همه چيز گواه است». [2] آرى جرم آنها ايمان آوردن به پروردگار و پاسخ دادن به نداى
فطرت و پيامبر درون و برون بود.
عاقبت شكنجهگران!
طبق آنچه در روايات اسلامى آمده يكى از مسيحيان نجران كه منطق زور پادشاه يمن
را نپذيرفت، موفّق شد خود را از چنگال مأموران ذونواس نجات داده و به سمت روم فرار
كند. هنگامى كه نزد قيصر روم رفت، گفت: چگونه اينجا آرام نشستهاى در حالى كه
همكيشان تو را در نجران شكنجه كرده و در گودالهاى آتش مىسوزانند؟! سپس داستان
اصحاب الاخدود را براى قيصر روم بيان كرد. قيصر گفت: منطقه من از يمن دور است و
نمىتوانم به آنجا