اسم الکتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 411
منعكس شده، كه جاى عبرت دارد، مرحوم شيخ حرّ عاملى در وسائل الشيعه و مرحوم
شيخ انصارى در بحث ولايت مكاسب محرمه [1] خود آورده است، امام صادق (عليه السلام) در قسمتى از جواب
نامه نجاشى والى اهواز كه از حضرت طلب نصيحت كرده بود، در مورد دنيا فرمودند، پدرم
از پدرانش از حسين بن على (عليه السلام) نقل مىكند كه مىفرمود: پدرم براى من نقل
فرمود كه: روزى در بستانى از بساتين فدك [2] كار مىكردم در حالى كه فدك به فاطمه زهرا (عليها السلام)
منتقل شده بود، ناگهان زنى زيباروى بر من وارد شد، در حالى كه من بيلى در دست
داشته، و مشغول اصلاح زمين بودم، وقتى نظر من به او افتاد، او را در زيبائى به
«بُثَينَة بنت عامر» كه از زيباترين زنان قريش بود تشبيه كردم، سپس او گفت اى پسر
ابيطالب آيا با من ازدواج مىكنى؟ تا تو را از اين بيل رهائى بخشم، و تو را بر
گنجهاى زمين راهنمائى كنم، تا براى بقيه عمر تو و فرزندان تو باشد، حضرت فرمودند:
«تو كيستى؟ تا خواستگاريت كنم» گفت من دنيا هستم، فرمود «برو و همسر ديگرى برگزين»
بعد حضرت مىفرمايد مشغول كار شدم، و اين شعر را انشاء كردم. [3]
لقد خاب مَنْ غرّتْه دنيا دَنيِّة
و ما هى ان غرّت قرونا بنائل
(بطائل)
زيانكار است كسى كه دنياى پست او را فريب دهد، و او نمىرسد به هدف اگر انسانهاى
قرنهائى را بفريبد (يعنى در فريفتن سيرائى ندارد.
[1]. وسائل، جلد 12، صفحه 153- 150 و
مكاسب، صفحه 60 از نسخههاى يك جلدى.
[2]. فدك قريهاى از قريههاى مدينه
بوده كه در دست يهوديان بود، فاصله آن تا مدينه به اندازه مسافت دو روز بود و رسول
گرامى (صلى الله عليه وآله) و على (عليه السلام) آن را بدون جنگ فتح كرده و جزو
انفال شد و پس از نزول آيه (فَآت ذا القربى حقّه) حضرت از جبرئيل پرسيدند، ذو
القربى كيست گفت فاطمه عليهاالسّلام و حضرت آن را به فاطمه عليهاالسّلام دادند،
ولى پس از رحلت حضرت رسول صلّى الله عليه و آله با قهر و غلبه مستردّ شد (براى
اطلاع بيشتر به انوار نعمانية، جلد 1، صفحه 89 مراجعه شود).
[3]. اين اشعار با اختلافى در كلمات
آن نقل شده كه به نسخهاى بسنده كردهايم.
اسم الکتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 411