اسم الکتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 410
و او آن را درهم شكست، سؤال كرد زنجير من كدام است، گفت اى بيچاره تو زنجير
ندارى، نياز هم ندارى كه خود بدون زنجير مىآئى.
بعد از اين خواب، به شيخ جريان را گفت: شيخ فرمود صحيح گفته ديشب نياز به پول
داشتم و مقدار كمى از وجوه شرعى نزد من بود كه تصرف در آن را براى خودم صحيح
مىدانستم چند مرتبه برداشتم كه خرج كنم ولى منصرف شدم.
آرى برادر، همچون شيخ انصارى را شيطان اراده مىكند، با زنجير دنيا به دام
اندازد، و آيا فكر كردهاى كه ما زنجير داريم يا نه؟ آيا او براى به دام انداختن
ما مىآيد يا ما خود دست و پاى خود را به زنجير او تقديم مىكنيم من چه گويم كه
خود بهتر دانى؟! شيطان دست بردار نيست، و خود قسم خورده همه را گمراه كند، مگر
بندگان مخلص خدا را، آنقدر ظريف و دقيق كار مىكند، و اميد براى گمراه ساختن
انسانها با هر وسيلهاى دارد، كه هرگز مأيوس نمىشود، در روايتى آمده كه: جبرئيل
شيطان را در كوه طور در وقت مناجات با خدا ديد، به او گفت تو را اينجا چه كار؟
اينجا صبحت وحى و الواح مقدس و راز و نياز با خدا است، اينجا صبحت از موسى (عليه
السلام) است، نه فرد عادى، وى گفت: مىدانم، ولى حتى در اينجا هم مأيوس نيستم، آن
چنان دنبال مىكنم تا موفق شوم، اين نشان مىدهد شيطان به دنبال فريب بندگان مخلص
الهى هم هست، اگرچه نمىتواند، با موسى (عليه السلام) چنين كند، معلوم است كه با
ما چه مىكند، معلوم است كه براى به دام انداختن پرندگان شكمپرست چه دانههاى فريبنده
و جالبى مىپاشد و هرگز از زياد نشستن در كمينگاهها خسته نشده و هرگز مأيوس
نمىشود!
مقاومت سنگين در برابر دنيائى كه به منزله بند شيطان براى به بند كشيدن
انسانها است، مقاومى با صفات على (عليه السلام) مىطلبد، مردى كه لحظهاى از
شيطان و كيدش غافل نشد كه غفلت همان و به بند كشيده شدن همان.
در روايتى از امام صادق (عليه السلام) گوشهاى از برخورد مولى على (عليه
السلام) با دنيا
اسم الکتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 410