اسم الکتاب : آيين ما( اصل الشيعة) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 222
نكته بوده است، آرى تنها يك نكته، و آن اين است كه: خليفه دوم به عقيده خود
روى مصالح خاصى كه اوضاع و احوال آن محيط و آن روز ايجاب مىكرد نكاح موقت را
تحريم نمود، و اين تحريم «تحريم قانونى و عرفى» بود نه تحريم شرعى و دينى ولذا اين
جمله به طور متواتر از اوّل نقل شده است:
؛ در دوران رسول خدا صلى الله عليه و آله دو «متعه» حلال بود و من آنها را
تحريم مىكنم و هر كس مخالفت كند مجازات خواهم نمود متعه حج «حج تمتع» و متعه
زنان». [1]
همانطور كه ملاحظه مىشود خليفه دوم تحريم را به پيغمبر صلى الله عليه و آله
نسبت نداده، بلكه مىگويد: من آن را تحريم مىكنم و بر مخالفت آن كيفر مىدهم،
نمىگويد خدا كيفر مىدهد.
چرا؟ زيرا از شخصى مانند خليفه دوم كه در اجراى حدود و مقررات اسلامى اصرار و
شدت نشان مىداد بسيار بعيد به نظر مىرسيد كه حلال خدا را حرام كند يا چيزى را كه
جزء احكام اسلام نيست در آن وارد نمايد، چه اينكه او مىدانست
؛ حلال پيغمبر اسلام تا دامنه قيامت حلال است و حرام او تا دامنه قيامت حرام
است». [2]
او مىدانست خداوند درباره پيامبرش فرموده: «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ*
لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ* ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ* فَمَا
مِنْكُمْ مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ»[3]؛ ما او را با قدرت مىگرفتيم سپس رگ قلبش را قطع مىكرديم
و هيچ كس از شما نمىتوانست از (مجازات) او مانع شود». بنابراين حتماً مقصودش يك
نوع
[1]. سنن الكبرى بيهقى، ج 7، ص 206؛
شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 182 و ج 12، ص 251؛ زادالمعاد، ج 3، ص
463؛ مبسوط سرخسى، ج 4، ص 27؛ كنزالعرفان، ج 2، ص 158
[2]. كافى، ج 1، ص 58، ح 19؛ وسائل
الشيعه، ج 30، ص 196؛ فصول المهمه حر عاملى، ص 643