اسم الکتاب : آيين ما( اصل الشيعة) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 127
نمونه ديگرى از اعمال ناجوانمردانه و ضد اسلامى او اين بود كه به پسر عمويش
«عمرو بن سعيد اشدق» امان داد و با او عهد و پيمان بست كه متعرض وى نشود، ولى چيزى
نگذشت كه پيمان خود را شكست و او را ناجوانمردانه ترور كرد [1]، به طورى كه «عبدالرحمن بن حكم» اشعارى در
مذمت او گفت كه يكى از آنها بيت زير است:
غَدَرْتُمْ بِعَمْرو يَا بَنِي خَيْطِ بَاطِلٍ
وَمِثْلُكُمْ
يَبْنِي الْعُهُودَ على الغَدْرِ!
با «عمرو بن سعيد» خيانت كرديد اى فرزندان شخص «غدار» و امثال شما همواره
پيمانهاى خود را بر اساس خيانت بنا مىكنند! [2]
آيا كسى كه اين گونه اعمال شرم آور و ننگين مرتكب شده، مسلمان است؟ تا چه رسد
به اينكه خليفه مسلمانان و پيشواى مؤمنان باشد؟!
فرزندان مروان بن حكم همگى اين گونه اعمال اشتباه و ننگينتر از آن را دنبال
كردند، تنها كسى كه برنامه او با ديگران تفاوت داشت عمر بن عبدالعزيز، آن مرد صالح
بود.
هنگامى كه نوبت به «بنى عباس» رسيد- به قول معروف- نغمههاى تازهاى در طنبور
ساز كردند تا آنجا كه يكى از كسانى كه حكومت «بنى مروان» و «بنى العباس» هر دو را
درك نموده بود در حق آنها مىگويد:
يَالَيْتَ جَوّ بَنِي مَرْوان دَامَ لَنا
وَلَيْتَ عَدْلَ
بَنِيالْعَبّاسِ فِي النَّارِ!
اى كاش ستم بنى مروان باقى مىماند
وعدالت بنى عباس طعمه آتش مىشد!
اين حكومت جبار نيز كار را به جايى رسانيد كه علويون را در هر كجا پيدا
مىكردند مىكشتند، خانههاى آنها را ويران مىساختند و آثار آنان را در همه جا
محو مىنمودند، در حالى كه به اصطلاح پسر عموى آنها بودند!
اين جنايت به قدرى توسعه يافت كه شعراى زمان متوكل (با آن همه محدوديت و
خفقانى كه بر محيط حكومت مىكرد) زبان به مذمت بنى العباس گشودند، يكى از آنان
مىگويد:
تَاللَّهِ انْ كَانَتْ امَيَّةُ قَدْ أتَتْ
قَتْلَ ابْنِ
بِنْتِ نَبِيِّها مَظْلوماً
فَلَقَدْ أتَاهُ بَنُو أبِيهِ بِمِثْلِها
هذا لَعَمْرُكَ
قَبْرُهُ مَهْدوماً
أسِفُوا على أن لَايكونوا شارَ
كوا، فِي
قَتْلِهِ فَتَتَّبَعُوهُ رَمِيماً
«به خدا سوگند اگر بنى اميّه فرزند
پيغمبر خويش را مظلومانه شهيد كردند.
عموزادگان او نيز همان اعمال را تكرار نمودند، اين قبر ويران شده او گواه اين
مدعاست.
اينها از اينكه در كشتن او شركت نكرده بودند، متأسف بودند و لذا همان معامله
را با استخوانهاى پاك او نمودند!».
بايد در برابر اين رفتار وحشيانه بنى مروان و بنى عباس، رفتار فرزندان على
عليه السلام را قرار داد و آنها را با يكديگر مقايسه نمود و از آن، سرّ پيشرفت و
توسعه «تشيّع» را دريافت.
3. تشيّع، يك نهضت اسلامى
خوشبختانه در پرتو تواريخ زندهاى كه امروز از آنان در دست است اين حقيقت روشن
مىشود كه برخلاف نظريه پوچ عدّهاى خيالباف، آيين تشيّع «يك جنبش ايرانى» يا
منتسب به عبداللَّه بن سبا نبود، بلكه تنها يك «نهضت اسلامى محمدى» بود كه عواطف و
علايق خاص مسلمانان نسبت به پيامبر اسلام سرچشمه مىگرفت.
[1]. ر. ك: الكامل فى التاريخ، ج 4، ص
297؛ مروج الذهب، ج 3، ص 304؛ العقد الفريد، ج 5، ص 155؛ تاريخطبرى، ج 6، ص 140
[2]. «خيط باطل» كه در شعر ذكر شده از
نظر ادبيات عرب به معناى شخصى غدار و فريبكار است و شايد از اين نظر باشد كه افراد
غدار و خيانت پيشه مانند «ريسمان پوسيده» قابل اعتماد نيستند
اسم الکتاب : آيين ما( اصل الشيعة) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 127