اسم الکتاب : آيين ما( اصل الشيعة) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 102
بساط عيش و نوش رنگينتر باشد، بازار جعليات و خيالبافى و افسانه سرايى رونق
بيشترى به خود مىگيرد، تا نازپروردگان و كسانى كه غرق در عيش و نعمتند سرگرمى
فراوانترى داشته باشند! [1]
ما تصور مىكنيم كه آن نغمات خيالى كه دكتر طه حسين و امثال او درباره قرآن و
اسلام سر دادهاند، و وضعى كه در اين عصر به خود گرفتهاند و مىخواهند تنها با سر
و صدا به گفتههاى خود لباس حقيقت بپوشانند، مناسب همان اعصار خيالى است نه مناسب
عصر ما كه عصر تحقيق حقايق و كشف واقعيات با حفظ اصول امانت و عدالت است. [2]
[1]. تحقيقات جالب و شگفت انگيزى كه
اخيراً از طرف جمعى از دانشمندان ما درباره «عبداللَّه بن سبا»، يعنى همان كسى كه
در تمام كتبى كه بر ضد شيعه نوشته شده به عنوان پايه گذار اصلى تشيّع معرفى گرديده
است، به عمل آمده، آنچه را كاشف الغطا در اينجا به عنوان احتمال ذكر نموده و با
هوش سرشارى كه داشت به صورت «هيچ بعيد نيست» فرموده كاملًا به حقيقت پيوسته است.
مخصوصاً در كتابى كه يكى از دانشمندان مشهور عراق آقاى سيّد مرتضى عسكرى
اخيراً به نام «عبداللَّه بن سبا» نگاشته و خوشبختانه به زبانهاى اردو و فارسى هم
ترجمه گرديده است، حق مطلب به طرز شايستهاى ادا شده و پرده از قيافه ابهامآميز
اين مرد افسانهاى كه در طول سيزده قرن قهرمان اصلى داستانهاى مجعولى بر ضد شيعه
بوده است برداشته.
آقاى «عسكرى» در اين كتاب طبق يك روش صحيح كه شيوه هر محققى است براى كشف چهره
واقعى اين مرد افسانهاى نخست از مدارك مشهور و معروفى مانند «كامل ابن اثير» و
«تاريخ طبرى» و «ابن كثير» و «ابن عساكر» و «ذهبى» شروع به بررسى كرده و كوشش خود
را براى پيدا كردن سرنخ اين داستان به كار انداخته است، او پس از تتبع و بررسى
كامل به اينجا رسيده كه بيش از هزار سال است كه تمام اين مورخان داستان «عبداللَّه
بن سبا» و فعاليتهاى او را از شخصى به نام «سيف بن عمر» نقل كردهاند، منتها بعضى
مانند «طبرى» بدون واسطه از او نقل كرده و عدّه ديگرى از نويسندگان ديروز و امروز
به وسيله «طبرى» يا بعضى از مورخان ديگر كه در بالا ذكر شد، اين داستان را نقل
نمودهاند
[2] او سپس كوشش خود را روى شناسايى
«سيف بن عمر» كه تمام اين گفتگوها درباره «عبداللَّه بن سبا» به او منتهى مىگردد
متمركز ساخته، و در نتيجه «سيف بن عمر» را با مدارك روشنى به ما چنين معرفى نموده
است:
«او كسى بود كه پس از سال 170 هجرى
وفات نمود و دو كتاب از خود به يادگار گذاشت، نخست كتاب «الفتوح والرده» و ديگر
كتاب «الجمل و مسير عايشه وعلى».
مطالعه شرح حال «سيف» در كتابهاى رجال و آنچه دانشمندان از قرن سوم هجرى تا
قرن دهم درباره او نوشتهاند نشان مىدهد كه او مردى «جاعل» و «افسانه پرداز» و
«حديث ساز»، كه گاهى به عنوان سيف بن عمر زنديق نيز معرفى شده، بوده است.
مطالعه دو كتاب او نيز اين صفات را در او كاملًا تأييد مىكند، زيرا بسيارى از
مطالبى كه او نقل كرده با هيچ يك از مدارك تاريخى تطبيق نمىكند و كاملًا جنبه
افسانهاى دارد.
مجموع مدارك جمع آورى شده در اين موضوع، نشان مىدهد كه «سيف بن عمر» يك عدّه
«قهرمانان افسانهاى» خلق كرده و آنها را در لابهلاى تاريخ اسلام گنجانيده است و
هيچ بعيد نيست كه در اين باره مأموريتى هم داشته است. يكى از اين مردان افسانهاى
همان «عبداللَّه بن سبا» است!
به اين ترتيب با كمال تأسف (بازهم با كمال تأسف) معلوم مىشود كه اين شخص كه
بيش از هزار سال است دستاويز براى تبليغات ضد شيعه شده، و او را يكنفر «يهودى» و
«پايه گذار تشيّع» معرفى كردهاند اصلًا وجود خارجى نداشته، و مخلوق افكار مردى
جاعل و خيالبافى به نام سيف بن عمر بوده است!
ما وجدانهاى بيدار دانشمندان اسلام را به داورى مىطلبيم و مىگوييم آيا
سزاوار است مذهبى كه ريشه آن از اصيلترين منابع وحى، از اهل بيت پيغمبر صلى الله
عليه و آله سيراب شده اين چنين مورد اتهام قرار گيرد وبدون تحقيق و بررسى با
افسانههاى مجعولى درباره آن قضاوت گردد؟ آيا اين است عدالتى كه قرآن، ما را به
سوى آن دعوت كرده: «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنئَانُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا
تَعْدِلُوا ...» (سوره مائده، آيه 8). و آيا اين است معناى دستورى كه درباره قبول
اخبار به ما مىدهد: « «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ
بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى
مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ»؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر شخص فاسقى خبرى
براى شما بياورد و درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى ناآگاهى آسيب
برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد». (سوره حجرات، آيه 6) توضيح بيشتر درباره
عبداللَّه بن سبأ را در كتاب فوق مطالعه فرماييد
اسم الکتاب : آيين ما( اصل الشيعة) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 102