وَضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَانارَ فِي
و قلوب مشتاقان با آن گره خورده، و آثار آن در
الْفِكَرِ مَعْقُولَها. الْمُمْتَنِعُ مِنَ الْابْصارِ
افكار پرتوافكن شده. خدايى كه رؤيتش با چشمها غير ممكن
رُؤْيَتُهُ، وَمِنَ الْالْسُنِ صِفَتُهُ، وَمِنَ الْاوْهامِ
است، و بيان اوصافش با اين زبان، محال، و درك ذات مقدّسش براى عقل و انديشهها
كَيْفِيَّتُهُ. ابْتَدَعَ [1] الْاشْياءَ لا مِنْ شَيْءٍ كانَ
ممتنع است. موجودات جهان هستى را ابداع فرمود، بىآنكه چيزى پيش از آن وجود
قَبْلَها، وَانْشَأَها بِلا احْتِذاءِ [2] امْثِلَةٍ امْتَثَلَها.
داشته باشد. و همه آنها را ايجاد كرد، بىآنكه الگو و مثالى قبل از آن موجود باشد.
كَوَّنَها بِقُدْرَتِه وَذَرَئَها [3] بِمَشِيَّتِهِ، مِنْ غَيْرِ
آنها را به قدرتش تكوين نمود، و به ارادهاش خلق كرد، بىآنكه
[1]. «ابتداع»: بدون مثال و نقشه قبلى، اختراع.
[2]. پيروى كردن.
[3]. از ماده «ذرأ» آفريد.