همچنين گفتار امام على(ع) در عهدنامه معروف خود به مالك اشتر، بر جواز صلح، دلالت دارد. ايشان مىفرمايد: «ولاتدفعّن صلحاً دعاك اليه عدوك و للّه فيه رضى، فان في الصلح دعة لجنودك و راحة من همومك و امناً لبلادك؛ يعنى صلحى را كه دشمن، تو را بدان مىخواند و رضاى خدا در آن است، رد مكن كه مايه آسايش سپاهيانت، رهايى از دغدغههايت و ايمنى شهرهايت است. (1)» صاحب مستدرك همين متن را از تحفالعقول نقل كرده است. وى همچنين روايتى را با الفاظ و معانيى نزديك بدان از كتاب دعائمالاسلام از قول امام على(ع) به نقل از پيامبراكرم(ص) آورده است. (2)
سيره قطعى نبوى در باب پيمانهايى كه با مشركان، يهوديان و مسيحيان منعقد ساختند و مفاد همه آنها ـ مستقيماً و يا بالملازمه به ترك جنگ و برقرارى آتشبس و صلح موقت، مربوط است، گواه ديگرى است بر جواز مهادنه با دشمن جنگى.
بنابراين دلايل اين مسأله بسيار روشن است و اين كه فقهاى ما آن را از مسلمات بهشمار آورده و استدلال فراوانى بر آن نكردهاند، كار بسيار بهجايى به نظر مىرسد.
البته علامه حلى و به پيروى از او پارهاى از فقهاى بسيار متأخر، براى اثبات جواز مهادنه، به حرمت القاى نفس در تهلكه استدلال كردهاند و مدعى شدهاند كه نتيجه تقابل مفاد اين دليل و دلايل وجوب جهاد، تخيير و جواز مهادنه است. اما
(1)نهجالبلاغه، نامه 53. (2) ر. ك. به : مستدرك، ج 11، ص 43 و 44، حديث 1 و 2 از باب 18.