دليل بر جواز هدنه ـ افزون بر آنكه اين مطلب مورد قبول همه مسلمانان است ـ آياتى از كتاب خدا است؛ مانند: {الا الذين عاهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً } ؛ يعنى مگر آن مشركانى كه با ايشان پيمان بستهايد و در پيمان خود كاستى نياوردهاند. (1)» و {الا الذين عاهدتم عند المسجدالحرام } ؛ يعنى مگر كسانى كه نزد مسجدالحرام با آنان پيمان بستيد. (2)» همچنين {الذين عاهدت منهم ثم ينقضون عهدهم } ؛يعنى كسانى كه از آنان پيمان گرفتهاى، آنگاه پيمان خود را مىشكنند. (3)»
اين آيات با دلالت لفظى خود، بيانگر جواز معاهده با كفار است و معاهداتى را كه از سوى مسلمانان با آنان بسته شده، به رسميت مىشناسد و تأييد مىكند. گرچه معاهده اختصاص به هدنه و آتشبس ندارد، ليكن هدنه قدر متيقن آن بهشمار مىرود.
همچنين خداوند متعال مىفرمايد : {و ان جنحوا للسّلم فاجنح لها و توكل على اللّه } ؛ يعنى اگر به صلح گراييدند، تو نيز به صلح بگراى و بر خدا توكل كن. (4)» اين آيه پذيرفتن صلح را در صورتى كه دشمن بدان گرايش نشان دهد جايز مىداند. گرچه مفاد اين آيه محدودتر از مدعاى ما است و جواز صلح را مشروط به پيشقدمى دشمن براى صلح كرده، حال آنكه مدعاى ما عامتر است، ليكن دلالت فيالجمله آن بر جواز انكارناپذير است.
(1) سوره توبه، بخشى از آيه 4. (2) همان، بخشى از آيه 7. (3) سوره انفال، بخشى از آيه 56. (4) سوره انفال، آيه 61.