بدين صورت به سخن خودشان يک شکل علمي هم دادهاند. اين پيشنهاد چيز جديدي هم نيست و دانشمندان غربي دربارهاش کتابهايي بسيار نوشتهاند و بحثهاي فراواني هم کردهاند.
نتيجه اين مطلب آن است که وقتي ما در مقام تفاهم برميآييم، ميخواهيم مطلبي را به ديگري منتقل کنيم يا از ديگري دريافت نماييم؛ آنچه در عمق ذهن گوينده يا نويسنده وجود دارد نامعلوم است و افراد از يک متن مشخص برداشتهاي گوناگون ميکنند. علت اختلاف برداشتها، اختلاف در ذهنهاست. فرض ما در اين موضعي که چنين اشخاصي ميگيرند اين است که آنان با حسن نيت به اين کار پرداختهاند، ولي در کنارش کساني هستند که از اين رفتار دلسوزانه و آشتيجويانه بين دين و فرهنگهاي غربي و الحادي سوء استفاده کرده و به بهانه تأويل متون ديني به ريشهکن کردن دين پـرداختهاند؛ همه چيـز دين را مـورد ترديد قـرار دادهاند و بعد هم نهايتاً همه را انکـار