شهيد مطهري در دوران جواني، هنگامي که تحصيل را آغاز کرد، داراي عطش و شوقي شگفت براي رسيدن به کمال انساني بود؛ کمال در دو عرصه معرفت و فضيلت. وي عاشق دانش و معرفت بود؛ به گونهاي که در جواني، کاري جز فرا گرفتن علوم و معارف نداشت. او حاضر بود از هر گونه لذت زندگي، انس با خانواده و همه آنچه هر انساني در زندگياش، بهويژه در روزگار جواني دارد، چشم پوشد تا در تحصيل دانش پيشرفت کند. مهاجرت او از مشهد به قم و سفرهايش براي تحصيل علم، بهويژه به اصفهان، نشانگر عطشي سيريناپذير و شوقي بيمانند است که از همان اوان نوجواني و جواني، به آموختن دانش و معرفت داشت؛ ولي اين تنها يک بُعد قضيه است. وي تنها به فرا گرفتن دانش اهتمام نميورزيد، بلکه همدوش معرفت، خواهان فضيلت و معنويت بود. او هرجاي که ميرفت، در پي شناسايي استادان اخلاق و عرفان بود، تا با آنان ارتباط برقرار کند و از محضرشان بهره گيرد. خداي متعال نيز او را از افاضات استاداني بهرهمند ساخت که اگر نگوييم بينظير، کمنظير بودند.[1]
يکي از آن استادان امام خميني(رحمه الله) بود که شهيد مطهري موفق شد در محفل درسي و اخلاقي او حضور يابد. اين استاد در کنار مقامات علمي، نوآوري و پژوهش در فقه و اصول، فضيلتهاي معنوي برجستهاي داشت. او در مدرسة فيضيه، به تدريس اخلاق ميپرداخت و اهل دل و جويندگان مقامات معنوي، با اشتياقي شگفت، در آن حضور مييافتند و حتي برخي از آنان در پاي درس اخلاق، آنقدر گريه ميکردند که از هوش ميرفتند. شهيد مطهري از اين فيوضات پربار تربيتي و اخلاقي بهره برد و ميان امام و او، پيوند عاطفي و انسي ويژه برقرار بود.[2] به همين دليل، مطهري در سخنان و نوشتههايش، وقتي به نام اين بزرگوار ميرسيد، لفظ روحي فداه را به کار ميبرد.
[1] سخنراني به مناسبت فرارسيدن سالروز شهادت مطهري در جمع طلاب مدرسه معصوميه، (10/2/1379). [2] همان سخنراني.