responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سيرى در ساحل بينش و منش حضرت امام خمينى(ره) المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی    الجزء : 1  صفحة : 86

گفتند: عصر همان روز (ارتحال) امام فرمود: به تمام اهل خانواده بگوييد كه جمع شوند! همسر ايشان، فرزندان و نوه‌ها كه آن‌جا حضور داشتند، اطراف تخت وى حلقه زدند و اطراف او جمع شدند. امام به زحمت چشم خود را باز كرد. سخن گفتن برايش خيلى دشوار بود. اهل‌بيت خود را مخاطب قرار داد و فرمود: «يك جمله وصيت براى شما دارم». همه چشم‌ها خيره و گوش‌ها تيز شده بودند كه امام در لحظه‌هاى واپسين عمر و با اين روز و حال، چه وصيتى دارد؟! امام گفت: «وصيت من به شما اين است كه بكوشيد نافرمانى خدا نكنيد!» بعد فرمود: «برويد؛ من خسته‌ام و مى‌خواهم بخوابم».

پارچه را روى صورتش كشيد؛ خوابيد و ديگر چيزى نگفت. هنگام نماز مغرب و عشا ايشان را صدا زدند. او به نماز اوّل وقت مقيّد بود. احساس كردم كه فقط، انگشتان و لب‌هايش اندكى حركت مى‌كنند؛ با اشاره انگشتانش، ركوع و سجود مى‌كرد و با حركت لبانش، نماز پايانى را خواند.

اين چه شخصيتى دارد و چه روحى است كه در واپسين لحظه‌هاى عمر، توجّهش فقط به خدا و انجام وظيفه است و بس. بهترين سرمايه و هديه‌اى كه براى فرزندان خويش بر جا مى‌گذارد، اين است كه «نافرمانى خدا و گناه نكنيد».

تأكيد و تكيه كلامش در تمام عمر، اين بود كه خدا از او چه خواسته است؛ مى‌كوشيد آن را انجام دهد تا به تكليف عمل كرده باشد.

در اوايل جوانى، امام را نديده بوديم؛ ولى در حدود سى و پنج سال از نزديك ايشان را درك كرديم. از همان روز اوّل ‌در سال 1331‌ش‌ـ كه به قم آمدم، در درس ايشان شركت كردم. پس از تبعيد او، كم و بيش با وى در ارتباط بودم. پس از مراجعت ايشان، بارها به خدمتش مشرف مى‌شدم. از نزديك، غرق تماشاى

اسم الکتاب : سيرى در ساحل بينش و منش حضرت امام خمينى(ره) المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی    الجزء : 1  صفحة : 86
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست