اسم الکتاب : سيرى در ساحل بينش و منش حضرت امام خمينى(ره) المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 132
درباريان بود. درست است كه علاقه مردم مسلمان به اسلام، حاكمان را مجبور مىكرد كه ـ براى جلب و جذب مردم هم كه شده ـ از اسلام دم بزنند؛ به اين لحاظ، برخى از سلاطين كه هوشمندتر بودند يا شرايط خاص اجتماعى ايجاب مىكرد تظاهر بيشترى به ديندارى و طرفدارى از دين بنمايند؛ ولى «اصل كلّى» اين بود كه محور، شخص سلطان و درباريان بودند. هر چه در جهت تأمين آمال آنان بود، پيش مىرفت و هر چه را نمىپسنديدند، تغيير مىدادند.
اوضاع چنين بود تا دوران مشروطيت كه حركت سياسى جديدى در كشور ما و برخى كشورهاى اسلامى ديگر پديد آمد. برخلاف آنچه برخى از نويسندگان بىانصاف يا ناآگاه مطرح مىكنند، در قيام مشروطيت و مبارزه با استبداد و حمايت از «عدالتخانه»، بالاترين نقش را علما داشتند و در اين راه شهدايى نيز دادند؛ حتى آن كسى را كه به عنوان ضد مشروطه معرفى مىكنند،[1] بزرگترين حامى
[1] منظور، شهيد آيتالله شيخ فضل الله نورى(قدس سره) است كه در سيزده رجب هزار و سيصد و بيست و هفت، به دست و دستور انگليس، ارمنىها و ماسونىهاى سكولار، در تهران به دار آويخته شد. پس از آنكه جنبش اصيل «عدالتخانهخواهى» علما و مردم در «دو سفارت» به حذف و تبديل و جايگشت دچار شد و از مسير اصلى و ايده آغازينش جدا و منحرف گشت؛ در اين زمان، شيخ چون سيل خروشيد و بسان كوه استوار ايستاد و گفت كه ما كتاب و شريعت داريم و نسخه ترجمه شده قانون اساسى بلژيك و انگليس را بدون تصرف و تعديل نمىپذيريم. مشروطه، بايد مشروعه باشد؛ مشروطهاى كه از ديگ پلو سفارت انگليس بيرون بيايد و امثال يپرمخان ارمنى، براى آن سينه بزنند، به درد ما نمىخورد. آخر، مقبول كدام احمق است كه انگليس، مدافع اسلام شود؟ آرى او، براى دفاع از عقيده احمدى(صلى الله عليه وآله) و مذهب جعفرى(عليه السلام)، سر بر كف نهاد رو به كوى دوست. زبان حال و قالش اين بود كه از ماسونى و غربزده، امثال اين مسائل را نپرسند. و آنچه بر سر و پاى دار سرود، مهر بطلانى است بر تمام تهمتها و ياوهسرايى هزل گويانِ گرد شيرينى:
آن يار كزو گشت سَرِ دار بلند *** جرمش اين بود كه اسرار هويدا مىكرد
اسم الکتاب : سيرى در ساحل بينش و منش حضرت امام خمينى(ره) المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 132