«...متأسفم، نمىشود، حضرت آيتالله مصباح چند هفته آينده را در سفر هستند.» اين يكى دو هفته گذشته اين سخن را بارها و بارها با عبارتهاى مختلف تحمل كردهام هم از آقاى جلالى (مسئول دفتر) و هم از آقاى دهشيرى (مسئول نشر آثار) منتها يكى با صداى بلند چرت برانداز و با چاشنى شوخى و خوشمزگى، و ديگرى خيلى جدّى و بىتعارف اما با حجم لطيفى از صدا، دفتر حاجآقا را كثرت همين تفاوتها و تلفيقشان متعادل كرده است. بندگان خدا اين چند روزه در تراكم كارها حسابى كلافه شدهاند؛ پاسخگويى به تماسها و افرادى كه براى ملاقات با حاجآقا وقت مىخواهند، پىگيرى كارهاى سفر، ارتباط با سفارت، هماهنگى با سفير كه از قضا در ايران حضور داردـ بررسى نامهها و نوشتههايى كه بايد قبل از اين سفر به دست حاجآقا برسد، برقرارى ملاقاتهاى ضرورى با مسئولان و معاونان مؤسسه براى برخى كارها و كسب تكليفها، و بالاخره دهها كار بىفرجامى كه لازم بود در اين فرصت كوتاه باقى مانده با تدبير استاد به ساحل سامان مىرسيد.
از وقتى مقام معظم رهبرى از آيتالله مصباح خواستهاند كه در سفرى به هند، ديدارى از حوزههاى علميه آنجا داشته باشند و بالطبع وضعيت شيعيان و مسلمانان هند را بررسى كنند و اين دو سه هفتهاى كه فرصت اين سفر پديد آمده است، اين دو بزرگوار و