اسم الکتاب : سفر به سرزمين هزار آيين المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 130
مىرفتى. اين كار براى من و دكتر و آقاى رجبنژاد كه در آغاز و ميانه راه زندگى هستيم، سخت و خستهكننده بود چه برسد به حاجآقا كه كهولتى دارند و اندك كسالتهايى. حاجآقا در راهِ رفتن شكوهاى نكردند اما هنگام برگشت كه تيغ گرما هم بُرّندهتر شده بود به خنده و از سر خستگى به من گفتند: مگر مجبور بوديم كه اين راه را بياييم. شايد شگفتىهاى اين مقبره ارزش اين خستگىها را داشت. براى سنگفرشها و نماى بيرونىساختمانهاى اينجا از سنگهاى سرخ استفاده كردهاند و براى حاشيه طاقها و پيشانى ايوانها از مرمر سفيد. در گوشه و كنار، مقبرههاى كوچك و بزرگ ديگرى هم مىبينيم كه هريك مربوط است به شاه و شاهزادهاى، يحتمل اندازه قبرها و ميزان نقش و نگارهاى هر كدام نشان قدر و منزلتشان را دارد در هنگام حياتشان.
در سايهسار صفاى يكى از باغها اندكى استراحت مىكنيم. كفپوش باغ، چمنى است طبيعى، روييده از استعداد آب و هوا و خاك اينجا، و پر از حيوانات كوچكى همچون سنجاب كه در ميان بوتهها به جستوخيز مشغولند. از ميان درختان پرشاخ و برگ هم آواى خوشالحان پرندگان مختلف به گوش مىرسد غير از طوطىها كه آوازشان به نوعى جيغ كمحجم مىماند. با اندكى مبالغه مىتوان گفت هندوستان به اندازه گنجشكهاى ما طوطى دارد به اشكال مختلف و فراوان ميان كوچه و بازار، آزاد و بىهراس از قفس. شما هم ياد داستان طوطى و بازرگان مولوى افتاديد؟
اسم الکتاب : سفر به سرزمين هزار آيين المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 130