«ابراز مودت به برخي روحانيان»، «تحريف شخصيت» و ... اين نقش و قدرت بيبديل را تضعيف و نابود سازند.[1]
حقيقتِ روحانيستيزي
همان طور كه از گفتة مرحوم ميرزاي شيرازي بر ميآيد، آنچه موجب دشمني با روحانيت شده است، همان امري است كه مايه عداوت با ائمّه اطهار و پيامبران(عليهم السلام) بوده است، و آن، ستيز با دين خداست. بنابراين، روحانيستيزي نيز جلوهاي ديگر از ستيزهجوييهاي اهل باطل با پيروان حق است:
قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَ يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللّهِ يَجْحَدُون؛[2] [اي پيامبر] به يقين، ميدانيم كه آنچه ميگويند تو را سخت غمگين ميكند. در واقع آنان تو را تكذيب نميكنند، لكن ستمكاران آيات خدا را انكار ميكنند.
شگردها
جلوههاي اصلي دشمنيها بر ضد دين تبيين شد، و روشن گشت كه دشمنانِ حق، عداوت خويش را با دين خدا، اغلب در مبارزه با انبياي الهي، امامان معصوم(عليهم السلام) يا جانشينان آنان در دوران غيبت، يعني فقيهان دين و روحانيانِ راستين، بروز ميدهند. اين هر سه جلوه، در واقع به يك حقيقت باز ميگردند، و تمام اين تباهكاريها از يك چاه متعفن ميجوشند.
اما شيطان و همكارانش ـ چه از جنيان و چه از آدميان ـ همچون شجرهاي بزرگ و نفرين شدهاند با شاخ و برگهاي بسيار، كه هرگاه شاخهاي از آن
[1] در اين زمينه مراجعه كنيد به: حامد الگار، نقش روحانيت پيشرو در جنبش مشروطيت، ص 297، 298، 304، 305، 306؛ نيكي رِ.كدي، تحريم تنباكو در ايران، ص 146ـ153. [2] انعام (6)، 32.