سرانجام پس از آنكه فعاليتهاي مردمي و مكاتبات برخي علما با ناصرالدين شاه به نتيجه نرسيد، مرجع تقليد زمان، مرحوم آيتالله العظمي ميرزا محمّدحسن شيرازي حكم تحريم تنباكو را صادر كرد:
«بسم الله الرحمن الرحيم. اليوم استعمال تنباكو و توتون ـ بأيّ نحو كان ـ در حكم محاربه با امام زمان(عج) است. حرّره الاحقر محمّدحسن الحسيني».[1]
پس از صدور اين فتوا، در زماني كمتر از يك نيمروز حدود صدهزار نسخه از آن به دست مردم نگاشته شد و اين خبر به سرعت به تمام نقاط ايران رسيد:
اين فتوا با انضباط تمام رعايت شده، تمام توتونفروشها دكانهاي خود را بسته و تمام قليانها را برچيدند، و اَحدي نه در شهر و نه در ميان نوكرهاي شاه در اندرون او لب به استعمال دخانيات نميزنند.
مردم ايران هر وقت فتوايي از طرف ملايي متنفذ يا مجتهدي معتبر برسد، با انضباط تمام اطاعت آن را گردن مينهند... .[2]
[1] همان، ص 103؛ حسن اصفهاني كربلائي، تاريخ دخانيه يا تاريخ وقايع تحريم تنباكو، ص 118. [2] بخشي از يادداشتهاي دكتر فووريه ـ پزشك مخصوص ناصرالدين شاه ـ دربارة فتواي ميرزاي شيرازي (همان، ص 104 ـ 105).
شيخ حسن كربلائي در اين باره مينويسد: «از بركات توجّه مخصوص حضرت امام عصر ـ عجل الله تعالي فرجه و ظهوره و صلي الله عليه و علي آبائه الطاهرين ـ همة اين اصناف مختلف مردم دارالخلافه، از مرد و زن، عالم و عامي، عالي و داني، بزرگ و كوچك با همة آن طبايع مختلفه و آراي متخالفه، چنان در كمال تمكين و انقياد، همگي بر سر اين يك نقطه متفق و مجتمع شدند كه تا عصر جمعه [يك روز پس از رسيدن خبر فتواي ميرزاي شيرازي] در تماميِ اين چنين شهر عظيم، از هيچ نقطه و محلّي دودِ دخان و چپق و قليان بلند نميشد؛ حتي از حرمهاي پادشاهي و مجالس ادارات دولتي و سراي ديوانيان و قهوهخانهها و سربازخانهها نيز بالمرّه دود دخانيه برداشته شد؛ به حدي كه قليانها را تماماً شكسته و ميانة قليانها سوخته گرديد... . مردمِ اوباشِ بَلَد، و به اصطلاحِ وقت، مَشتيها كه از هيچ روي، هيچ باكي از هيچگونه مناهي و معاصي ندارند، به غيرت اسلاميّت، چپقها را يكسره شكستند، و شكستة چپقها را بر تختگاه ادارة كمپانيِ امتياز انداختند. از اين جماعتِ مَشتيها اين كلمه به فزوني شنيده ميشد: من عرق را علانيةً و بر ملا ميخورم و از هيچ كس هم باكي ندارم ولي چپق را تا آقاي ميرزا حلال نكند، لب نخواهم زد، و نيز اين كلمه كه ميگفتند: عرق را به اميد شفاعت صاحب زمان ميخورم ولي چپق را به چه اميد بكشم؟» حسن اصفهاني كربلائي، تاريخ دخانيه يا تاريخ وقايع تحريم تنباكو، ص 119.