پارهاي از انديشهوران مسلمان، نظير سيدجمالالدين اسدآبادي و برخي شاگردان ايشان، بر آناند كه راه اصلاح وضعيت نابسامان جوامع اسلامي، نفوذ در دستگاههاي حكومتها و سعي در اصلاح آنهاست. بدين روي، با سلاطين و زمامداران حكومتها به گفتوگو مينشستند و ميكوشيدند تا از اين راه آنان را به ارزشهاي ديني علاقهمند سازند و به اجراي احكام شرعي ترغيب كنند، و در نهايت راه را براي تشكيل دولت اسلامي هموار گردانند. ولي امام خميني(رحمه الله) با الهام از آموزههاي وحي و با نظر به تجربههاي تلخ تاريخي ايران و جهان، براي اصلاح وضع جوامع، گفتوگو با سلاطين و ارشاد ارباب قدرت را كافي نميدانست، و معتقد بود كه اگر تعاليم وحي به درستي در اختيار جانهاي پاك مردم قرار گيرد آنان به طور طبيعي و خودجوش، خواهان حكومت اسلام و اجراي احكام آسماني آن خواهند شد، و به اين ترتيب، نيروهاي فراوان، ولي پراكندة امّت اسلامي، يكسو شده، به قدرتي بيكران مبدّل ميگردد كه هيچ سلطنت يا دولتي توان رويارويي با آن را نخواهد داشت.
اما نيل به اين آرمان بلند در گرو تحقق شرايط مهمي بود، و امام خميني براي رسيدن به آن، ميبايست راههاي ناهموار و سختي را ميپيمود. براي اين امر، تشكيلات اطلاعرسانيِ عظيمي لازم بود كه بتواند بنية ديني و اعتقادي، و پشتوانة فكري و فرهنگي مردم مسلمان ايران را قوت بخشد، و امّت بزرگ مسلمان را متوجه وظيفة سنگين الهياش گرداند.
فعاليتها و مبارزات
امام خميني و مرجعيت عامة آيتالله العظمي بروجردي(رحمه الله)
امام خميني(رحمه الله) به خوبي ميدانست كه هماوردي با رژيم دين ستيز پهلوي و پيروزي بر آن، نيازمند ايجاد حركت سياسي و دينيِ فراگيري در كلّ جامعه