به يك پارچه قيام تبديل ميشد؛ خيزشِ خودجوشِ مردمي كه بين مرگ يا رهبرشان، يكي را به فرياد ميطلبيدند.
از سوي ديگر، سازمان امنيت رژيم كه اين وضعيت را پيشبيني ميكرد، نيروهاي نظامي و انتظاميِ خود را به همراه تجهيزات كامل براي سركوب مردم در خيابانها و ميدانهاي مهم مستقر كرده بود.
سرانجام به دستور شخص شاه تيراندازي مستقيم به مردم آغاز شد،[1] و شمار بسيار زيادي از زنان و مردان و حتي كودكان به خاك و خون غلطيدند. شدت درگيري چنان زياد بود كه اجساد شهدا و زخميها سراسر خيابانها و كوچهها را پوشانده بودند. در تهران، تا سحرگاهِ صبح روز بعد اجساد شهدا و حتي زخميهايي را كه هنوز ناله ميكردند، در كاميون ميانداختند و ميبردند و به گور ميسپردند.[2]
طبق نقل مشهور، تنها در روز پانزدهم خرداد بيش از پانزده هزار نفر از مردم قم، تهران و شيراز و ... به شهادت رسيدند.[3]
يكي از فجيعترين كشتارهاي اين روزها در باقرآباد ورامين رخ داد. انبوهي از مردم ورامين كه كفن بر تن كرده، پياده به طرف تهران ميرفتند در راه به نيروهاي مسلحِ امنيتي برخورد كردند و پس از پايمردي در برابر آنان قتل عامّ شدند. بر اساس اسناد موجود، بسياري از اين كفنپوشان، زير چرخهاي سنگين تانكها جان دادهاند و جسدهاي پاك آنان چنان در هم كوبيده شده بود كه شناسايي آنها حتي براي خانوادههايشان دشوار بود.[4]
به هر روي «كشتار 15 خرداد، از اعمال يك قشون با ملّت بيگانه بدتر بود. تا ملّت عمر دارد غمگين در مصيبت 15 خرداد است».[5]
[1] صحيفة نور، ج 1، ص 247؛ ج 2، ص 66 و 194 و 271. [2] حميد روحاني، بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني، ج 1، ص 484. [3]صحيفة نور، ج 7، ص 167؛ ج 9، ص 92؛ ج 12، ص 137 و 179. [4] حميد روحاني، بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني، ج 1، ص 487. [5] صحيفة نور، ج 1، ص 66.