كشور، اساساً اِعمال سياست تكحزبي طبق الگوي بلوك شرق را ناممكن و منتفي ميسازد.
كدام راه حل؟
اينك كه ـ به اجمال ـ بعضي از مهمترين نظامهاي تشكيلاتي احزاب در جهانِ امروز بررسي شد، و بعضي نقصها وخطرهاي مترتّب بر هر يك از آنها در جامعهها ـ وبه طور خاص در جامعة اسلامي ايران ـ گفته آمد، نوبت به اين پرسش ميرسد: آيا يافتن راه حلي نوين براي اين مسئله ممكن است؟ آيا ميتوان راه جديدي يافت كه نه مفاسد ديكتاتوريِ نظام تكحزبي شرق را داشته باشد، و نه هدف در آنها كسب قدرت از طريق تبليغات و يارگيري و در گرو امكانات مالي و نفوذهاي سياسي و... باشد، و از سويي راه را براي طرح افكار متزاحم و تضارب آرا، و انتقاد و پيشرفت و تعالي باز بگذارد؟
نخست بايد به ياد داشت كه اگر تاكنون پاسخي در خور، براي اين پرسش پيدا نشده، بدين معنا نيست كه هيچ راهي براي يافتن آن وجودندارد. نيز نبايد پنداشت كه چون امروزه تمام كشورهاي دنيا يكي از اين چند راهِ موجود را برگزيدهاند ما نيز موظف يا مجبوريم چنين كنيم و راهِ همانان را در پيش بگيريم. چه، اگر چنين باشد و همواره پيروي از رأي اكثريت ملاكِ عمل ما فرض شود، نخست بايد دين اسلام را رها كنيم؛ چون امروزه اكثريت مردم جهان، اسلام را قبول ندارند. همچنين در اين صورت ما همواره بايد منفعل، ضعيف و محتاج ديگران باشيم. بر اين اساس، بايد با اتكا به فكر خودمان و به نيروهاي خداداديمان و با توكل بر خداوند دانا و توانا ابتكار عمل را به دست بگيريم و در همة موارد و از جمله براي فعاليتهاي سياسي ـ اجتماعي روش يا روشهايي جديد بيابيم، يا به جرح و تعديل و اصلاحِ شيوههاي موجود بپردازيم. اين امر، مسلماً ميسور است؛ چراكه در جامعة ما نيروهاي بسيار قويِ فكري