واحد تن دهيم، تا از سويي از مخاطرات تعدّد احزاب بپرهيزيم، و از ديگر سوي به نتايج مثبت فعاليتهاي گروهي دست يابيم؟
پاسخ اين پرسش را ميتوان در كارنامة حزب جمهوري اسلامي تا حدودي يافت. بايد اعتراف كرد كه تأسيس و فعاليت حزب جمهوري، تجربهاي ناموفق بوده است. گرچه تشكيلات مزبور با نيّتي خيرخواهانه و با تدبير و هدايت انديشهوران و مبارزانِ دينمداري همچون شهيد دكتر بهشتي، شهيد دكتر باهنر، مقام معظم رهبري، جناب آقاي هاشمي رفسنجاني و جمعي ديگر از شخصيتهاي مهم كشور و چهرههاي دلسوز نظام تأسيس شد، پس از چندي آثار نقص و ضعف در آن آشكار شد؛ به گونهاي كه امام خميني(رحمه الله) نيز مايل نبود فعاليتهاي اين تشكيلات ادامه يابد و به اين ترتيب، حزب جمهوري اسلامي تعطيل شد. حال سؤال اين است كه دلايل اصلي عدم موفقيت اين تشكيلات، با آن اهداف پاك و مقدس چه بوده است؟
يكي از مهمترين دلايلي كه فعاليتهاي حزب جمهوري اسلامي را به بنبست كشانيد، به كارگيري و اجراي نظامنامة غربي در آن بود. ترديدي نيست كه مؤسسان و مسئولان اصلي اين حزب، به دنبال ايجاد تشكيلاتي اسلامي و كاملاً منطبق با آرمانهاي شريعت و نظام جمهوري اسلامي بودند، ولي در برخي جنبهها، به طور ناخواسته الگوها و شيوههاي اجرايي غرب را به كار بسته بودند، و همين امر باعث بروز ناهنجاريها و اشكالات فراواني در اين فعاليتها شد و حزب جمهوري اسلامي را از اهداف مقدس آن منحرف كرد و دور ساخت. براي مثال، عضوگيري و ثبت نام از داوطلبان شركت در حزب به همان شيوهاي صورت گرفت كه در نظامنامههاي غربي توصيه ميشد. همچنين دستورات از سوي كادر مركزي حزب صادر ميشد، و ديگر اعضا، بهناچار ميبايست به اين دستورها عمل ميكردند.
بديهي است اگر كسب موقعيت و قدرت بيشتر در گرو يارگيري بيشتر