است، و در مقابل، همين نقطه ضعف، برجستهترين ويژگي مخالفان و دشمنان نهضت و نظام به شمار ميآيد. به عبارت ديگر، مؤمنان به اسلام و نهضت امام، سرمايههاي هنگفت و سرشاري دارند كه اگر آنها را به درستي به كار ميگرفتند، بيشك دشمنان خود را از ميان برميداشتند؛ ولي در مقابل، مخالفانِ نهضت بدون دسترسي به چنين نيروها و منابعي، با تزوير و نيرنگ منابعي عاريتي براي خود فراهم ميكنند و با استفاده از برنامهريزي، بهرهوري و سازماندهي دقيق و مناسب به جنگ حق ميآيند، وبه قدر همت و تلاش خويش، به موفقيتها و پيروزيهايي نيز دست مييابند.
به اين ترتيب، نقصهاي اساسي طرفداران نهضت و انقلاب فقدان برنامهريزي و سازماندهي صحيح و جامع است. كارهايي پراكنده، به دست گروههايي مختلف انجام ميشود، به طوري كه بسياري از اين گروهها از يكديگر و از فعاليتهاي هم بيخبرند، و هيچ اطلاعرساني و تبادل اطلاعاتي ميان آنها صورت نميگيرد.
اين كمبود، از همان آغاز نهضت وجود داشت؛ ولي در آن زمان ـ به قدر ضرورت ـ و براي برنامهريزي و سازماندهيِ حركتي كه ميبايست عليه رژيم پهلوي صورت گيرد، با تدابير و رهنمودهاي امام خميني برطرف شد. اما با پيروزي انقلاب اسلامي ـ به رغم آنكه محور نظري وحدت و انسجام در ميان مردم و رهبران نهضت ثابت و برقرار بود ـ فقدان الگويي عملي براي وحدتبخشي و برنامهريزي و سازماندهي نيروها و امكانات، كاملاً محسوس بود؛ چراكه پس از بهمن 57، نهضت امام خميني(رحمه الله) به شكل يك حكومت بزرگ و مستقل درآمد كه با وجود مشكلات بزرگي كه مخالفان و دشمنان فرا روي آن نهاده بودند، ميراثدارِ تمامِ مسائل و امورِ كشوري بزرگ نيز بود. به اين ترتيب پس از پيروزي انقلاب، گروههاي مختلفي كه از فرهنگها و نيز مكتبهاي گوناگوني اثر پذيرفته بودند، در عرصههاي سياسي و اجتماعي و