سالها، و در همه ابعاد گوناگونِ آن، تقويت شده يا كاستي گرفته است. در صورت نخست ميتوان نتيجه گرفت كه انقلاب در مسير هدف حقيقي و اصيل خود حركت كرده است، و در غير اين صورت روشن ميشود كه از غايت خويش دور افتاده و درجازده يا خدا ناكرده راه به قهقرا پيموده است.
از ديگر سوي، و به هر روي، فايدة ديگر اين بازكاوي آن است كه در مسير اين كاوش، و با شناسايي آسيبها و آفتهايي كه دامنگير نهضت بوده ـ يا شده ـ است، ميتوان راهكارهايي يافت و تدبيرهايي انديشيد، و با كاربست آنها در اصلاح و تعالي وضع موجود در همة ابعاد كوشيد.
بي شك چنين كاوشي، مجالي بس وسيع و امكاناتي فراوان ميطلبد، و ما در اين مقام، به برخي از مهمترين شاخصها و زمينهها اشارهاي خواهيم كرد.
وحدت و همدلي مؤمنان
ناهماهنگي و تفرقه ميان مسلمانان، مُردهريگ شومِ نخستين بدعتي بود كه در اسلام بنيان نهاده شد. اين ميراثِ شوم، نسل به نسل ميان مسلمانانْ دست به دست گشت و همواره از سوي دشمنان و معاندانِ دين و بهخصوص حاكمان و سلاطين دامن زده شد؛ چراكه هرگاه همدلي و وحدتي ميان مسلمانان برقرار ميشد، اولين چيزي كه به خطر ميافتاد، موجوديتِ حكومتهاي غاصب و جائر بود. اين امر حتي پيش از تاريخ اسلام نيز جريان داشته، و همواره در تاريخ، به رغم توصيههاي انبياي الهي و امامان معصوم(عليهم السلام)، پراكندگي امتها ماية ضعف و زبوني آنها در برابر پادشاهان و حكّام ستمگر بوده است.
اين همه در حالي است كه آيات و روايات، يكي از مهمترين عوامل پيروزي و رستگاري مؤمنان را وحدت و هماهنگي ميان آنان ميدانند: وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء