همانان كه ميگويند: «پروردگارا، ما را از اين شهري كه مردمش ستمپيشهاند بيرون ببر، و از جانب خود براي ما سرپرستي قرار بده، و از نزد خويش ياوري براي ما تعيين فرما».
اين آيه و آيات فراوان ديگري گواهِ آناند كه جنگ و جانبازي در راه خدا و كارزار با دشمنانِ دين، در تاريخِ ديرينِ انبياي الهي ريشه دارد، و خداوند دوستدار كساني است كه در اين ميدان پاي مينهند و در اين امر سستي نميورزند و از خود ضعف نشان نميدهند.
ايثار جان براي حفظ و بقاي ارزشها، در سيره امامان معصوم(عليهم السلام) نيز سابقهاي بس درخشان دارد، و قيام عاشورا و شهادت امام حسين(عليه السلام) و فرزندان و برادران و يارانش در راه دين، يكي از بزرگترين الگوهاي عملي در فرهنگ شيعه است؛ چنانكه فرمودهاند: فَلَكُمْ فِيَّ اُسوة؛[1] «من الگويي براي شما هستم».
بنابراين ستيز با دشمن و دفاع از كيان مسلمين و ارزشهاي دين، امري معقول و مشروع است و در كنار بسط رحمت و رأفت، يك اصل اساسي در فرهنگ قرآني به شمار ميآيد. بديهي است عمل به اين دستورات ديني، هرگز به معناي نفي ديگر شيوههاي صلحآميز و معقول در فرهنگ اسلامي نيست، و هر يك از احكام و تعاليمِ دين شرايط و اقتضائاتي دارند و هر كدام در موقعيت و جايگاه خود به كار ميروند.
پيامدهاي تساهل و تسامح
سهلگيري و سازش در حوزة ارزشهاي ديني از جمله هجمههايي است كه اگر كارگر شود، بسياري از آموزههاي كليدي اسلام و فرهنگ ديني را كه ماية قوت و قدرت جامعههاي مسلمان در برابر دشمنان داخلي و خارجيشان ميشود تضعيف ميكند و از ميان برميدارد؛ آموزههايي كه به مثابة سدّي