از همين روست كه در كشوري همچون كانادا، حدود 40 سال قبل ـ به دليل رعايت عفت ـ پوشيدن لباسهايي با آستين كوتاه در معابر عمومي، حتي براي مردان جرم محسوب ميشد؛ اما امروزه در پايتختِ همان كشور، بزرگترينِ راهپيماييها در جانبداري از همجنسبازي و قانوني كردنِ آن برگزار ميشود.
به اين ترتيب پوزيتويسم اخلاقي، با نسبيگرايي مطلق در حوزة ارزشها، تنها معيار خوبي يا بدي را خواست و سليقة انسانها ميشمارد. اما بايد ديد فرهنگ اسلام در اين زمينه چه ميگويد.[1]
خداوند در قرآن كريم ميفرمايد:
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا *فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا؛[2] سوگند به نفْس و آن كسي كه آن را درست كرد؛ سپس پليدكاري و پرهيزكاري را به آن الهام كرد، كه هر كس آن را پاك گردانيد، قطعاً رستگار شد، و هر كه آلودهاش ساخت قطعاً بازنده شد.
از آياتي نظير آنچه ذكر شد، بر ميآيد كه ديدگاه اسلام در باب خاستگاه اخلاق دقيقاً بر خلاف پوزيتويسم اخلاقي است. اسلام معتقد است خوبيهاي اخلاقي، آثاري واقعي در نفس دارند و موجب رشد و تكامل نفس ميشوند و استعدادهاي نهفته در آن را شكوفا ميسازند و آدمي را به هدف آفرينش او نزديك ميكنند. اين يك واقعيت است و برخاسته از قراردادهاي ميان انسانها و تابع سليقة آنان نيست. يعني همانطور كه بعضي چيزها واقعاً بدن را بيمار و مسموم ميكنند، برخي رفتارها حقيقتاً موجب آسيب ديدگي و هلاكت روح ميشوند و آن را به عذاب و شقاوت و بدبختي و دوري از خدا گرفتار ميسازند؛
[1] براي آشنايي بيشتر با پوزيتويسم و نقد آن مراجعه كنيد به: محمّدتقي مصباح يزدي، آموزش فلسفه، ج 1، درس 16. [2] شمس (91)، 7ـ10.