متناسب با ذهنيت و شرايط خاص زماني و مكانيِ وي بوده، كه به صورت اين الفاظ وآيات بيان گرديده است.[1]
بنابراين نميتوان قرآن را وحيِ ناب الهي دانست؛ بلكه قرآن كلام پيامبر است.[2] پس نتيجه آنكه، دين قرائتهاي مختلف و صحيحي دارد و هر فرد ميتواند قرائتي خاصِ خود از آن داشته باشد. قرائت و برداشت هر كسي محترم است و از اين جهت هيچ كس مؤاخذه نخواهد شد.
به اين ترتيب دشمنان فرهنگ دين با اين ترفند خطرناك راه هرگونه تحريف و بدعت در آموزههاي وحياني را باز ميكنند و با طرح نسبيت معرفت باب هجوم فرهنگي به تمام باورها و ارزشهاي ديني را ميگشايند.
قبض و بسط معرفت ديني
گام ديگري كه در ميدانِ هجمه به باورهاي ديني برداشته شده، طرح نظرية سَيَلان يا عدم ثبات معرفت ديني است. بنا بر اين نگره، يك فرد ممكن است از يك نصّ ديني برداشتي داشته باشد، اما با گذشت زمان و بروز برخي عوامل ـ نظير افزوده شدن بر اطلاعات علميِ وي ـ معرفت او دربارة همان نصّ ديني تغيير كند و آن شخص از آن متن چيز ديگري دريابد. به همين ترتيب، اين وضع ميتواند دربارة امّتها و ملّتهاي مختلف، در زمانهاي گوناگون صادق باشد.
[1] ن.ك: نصر حامد ابوزيد، مجله كيان، شماره 54، ص 13ـ 14؛ عبدالكريم سروش، مجلة كيان، شمارة 52، ص 58. [2] در مقابل اين نظريه، قرآن كريم ميفرمايد: وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَي*إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَي؛ «و [پيامبر] هرگز از سَرِ هوس سخن نميگويد، اين سخن، جز وحيي كه وحي ميشود نيست» (نجم،3ـ4)؛ تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ *وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيٌنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيل لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِين * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِين؛ «[پيام] فرود آمدهاي است از جانب پروردگار جهانيان، و اگر او پارهاي گفتهها به ما بسته بود، دست راستش را سخت ميگرفتيم، سپس رگ قلبش را پاره ميكرديم» (حاقه،43ـ46). براي آشنايي بيشتر اين نظريه و نقد آن، مراجعه كنيد به: محمّدتقي مصباح يزدي، تعدّد قرائتها، نگارش غلامعلي عزيزيكيا، ص 61ـ85.