سبب ناپسند بودنشان وا مينهند و به ارزشهايي انساني پايبندند. اما جوامع، از نظر شناخت خوب و بدها، و ارزش و ضد ارزشها با هم اختلاف دارند، و اين اختلافها به نوبة خود موجب تفاوت در فرهنگهاي آنهاست.
ج. رفتارها و كردارها: وقتي باورها و ارزشها دستخوش دگرگوني شوند، رفتارها نيز خودبهخود تغيير ميكنند. از اين روي، كساني كه ميخواهند به فرهنگ جامعهاي هجوم برند، ميكوشند تا در ساحَتهاي فوق دگرگونيهايي متناسب با اهداف خود ايجاد كنند تا به اين ترتيب الگوهاي رفتاريِ افراد آن جامعه را تغيير دهند.
مظاهر و ترفندهاي فرهنگ ستيزي
ترويج شكگرايي و نسبيت در حوزه باورها
شگردهايي كه دشمنانِ فرهنگِ ديني به كار ميبرند بسيار متنوعاند؛ ولي همان طور كه پيش از اين اشاره شد تمامي آنها در سه حوزة باورها و ارزشها و رفتارها قابل اندراجاند. آنان در حوزة باورها ميكوشند تا نگرش جامعه را دربارة خدا، هستي و انسان تغيير دهند؛ به اين ترتيب كه روح، فرشته، وحي، مبدأ، معاد، آفريدگار، و... را افسانه و خرافه قلمداد كنند و آنها را حاصل خيالبافيهاي تاريخيِ انسان بشمارند. چنين فعاليتهايي اگر با بسترسازيهاي مناسب صورت گيرد بسيار مخرب است و بهخصوص ميتواند در ذهن نسل جوان و نيز كساني كه ارتباط قلبي و معنوي وثيقي با عالم ماوراي ماده برقرار نساختهاند تأثير بگذارد.
امروزه در دنياي غرب اعتقاد به آنچه غيرمحسوس و تجربهناپذير است ردّ ميشود و معتقدان به ماوراي طبيعت، خرافاتي و ايدئاليست قلمداد ميگردند. گذشته از اين، اگر كسي هم به چنين اموري اعتقاد داشته باشد نبايد بر آنها تعصب ورزد. آدمي نميتواند به چيزي يقين پيدا كند؛ چراكه اصلاً امر باور