اسم الکتاب : نظريه حقوقى اسلام المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 74
كلاسيك، كه شخصيتهايى نظير سقراط درباره آن سخن گفتهاند، تنها صحبت از اصولى است كه بين خود انسانها معتبر است و به تشخيص عقل و وجدانِ خود آنان مورد پذيرش است. در اين نوع اخلاق، صحبت از خدا و وحى در ميان نيست. در اخلاق و فلسفه اخلاقِ مورد بحث اين گروه از انديشمندان، از حق خدا بر انسان و تكليفى كه انسان در برابر خداوند دارد و ارزشهايى كه نزد خداى متعال معتبر است، خبرى نيست.
اما در اخلاق دينى، مقصود از حق، تنها صحبت از حق ثابت براى انسان ـ اعم از اين كه ضمانت اجراى بيرونى داشته باشد (حقوق) يا نداشته باشد (اخلاق) ـ نيست، بلكه حق خدا بر انسان نيز مطرح است و از آن بحث مىشود. اين، چيزى است كه نه در حقوق مصطلح و نه در اخلاق كلاسيك، در هيچ يك وجود ندارد؛ در حالى كه اساس ارزشهاى دينى و مهمترين مسألهاى كه در دين مطرح مىشود همين مسأله حق خدا بر انسان است. از نظر دين و تعاليم آن، مهمترين حقى كه بايد رعايت شود حق خدا بر انسان است و اصولا فقط در سايه اين حق است كه حقوق ديگر ارزش پيدا مىكند و توجيه عقلانى و فلسفى قابل قبول مىيابد.
11. جمعبندى مباحث گذشته
اگر بخواهيم يك جمعبندى از مباحث ارائه شده تا بدين جا داشته باشيم، بايد بگوييم آنچه از جلسات گذشته تا اين قسمت از بحث اين جلسه به آن پرداختيم، مربوط به معانى مختلف حق و عرصههاى كاربرد آن بود. گفتيم در قرآن، در يك تقسيم كلى، دو سنخ معنا براى حق وجود دارد. يك دسته از معانى، مربوط به امور واقعى و تكوينى است؛ نظير سخن يا اعتقاد مطابق با واقع. دسته ديگر از معانى، در رابطه با امور ارزشى و اعتبارى است. همچنين گفتيم حق به معناى ارزشى و اعتبارى آن، در سه عرصه حقوق و فلسفه حقوق، اخلاق و فلسفه اخلاق، و دين مطرح مىشود. در قرآن كريم، مثلا آن جا كه مىفرمايد: فَلْيُمْلِلِ الَّذِى عَلَيْهِ الْحَق[1]...، كه در مورد قرض دادن و قرض گرفتن است، اين يك كاربرد حقوقى است. در مواردى هم كه حق به معناى اخلاقى آن در قرآن به كار رفته، مثل اين آيه كه خطاب به كشاورزان مىفرمايد: وَ ءَاتوُا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِه[2]؛ يعنى مستحب است كه به هنگام برداشت