اسم الکتاب : نظريه حقوقى اسلام المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 113
به عبارت ديگر، «حق داشتن» با «نفع و سود بردن» مساوى است. كسى كه حق دارد يعنى از حقش استفاده مىكند،يا مىتواند استفاده كند؛ ولى خدا هيچ استفادهاى از كسى نمىبرد و اصلا زمينهاى براى اين كه از كسى نفع ببرد وجود ندارد. همه چيز از اوست و او در ذات خويش واجد همه كمالات، آن هم به صورت بىنهايت است؛ پس چه نفعى از ديگران عايد او مىشود؟
3. پاسخ اشكال مذكور
پاسخ اجمالى اين پرسش آن است كه اين تعبير يك «تعبير اعتبارى» است و براى فهم ما اينگونه بيان شده است. به عبارت ديگر، خداى متعال وقتى مىخواهد با بندگانش صحبت كند، بايد با زبانى سخن بگويد كه براى آنان قابل فهم باشد. ما انسانها در ميان خودمان وقتى مىگوييم ذى حقى داريم، اين ذى حق كسى است كه از حقش استفاده مىكند، اما بايد متوجه باشيم كه وقتى اين تعبير را در مورد خداى متعال به كار مىبريم، حقيقت مطلب چيز ديگرى است و تنها براى تفهيم و تفاهم است كه اينگونه تعبير شده است.
4. اشكالى ديگر در مورد اثبات حق براى خداوند
اكنون اين پرسش مطرح مىشود كه اگر اينگونه تعبير، فقط براى تفهيم و تفاهم است و مقصود از جعل حق براى خداوند، رساندن نفعى به خدا نيست، پس پشتوانه اين اعتبار چيست؟ چون وقتى چيزى را اعتبار مىكنند دليل و پشتوانهاى دارد؛ يعنى به خاطر يك حقيقتى، امر ديگرى را اعتبار مىكنند؛ براى مثال، مالكيت انسانها يك امر اعتبارى است، امّا پشتوانه آن، مصالحى است كه در مالكيت وجود دارد. مالكيت يك شيىء وقتى ميسّر است كه شخص در قبال آن از دست رنج خود ـ به طور مستقيم يا غيرمستقيم ـ هزينه نمايد؛ مثلا با زحمت و تلاش، هيزمى را جمعآورى نمايد، يا در مقابل كالايى، پولى را كه حاصل كار قبلى اوست بپردازد. پس براى حصول مالكيت بايد كار كرد و تلاش نمود. ثمره اين كار و تلاش، ارائه كالا يا خدمتى است كه جامعه از آن بهرهمند مىشود. بنابراين اعتبار مالكيت باعث بهرهمندى كل جامعه مىگردد و اين همان انگيزهاى است كه پشتوانه اين اعتبار بوده است.
حال وقتى مىگوييم: خدا براى خودش حق اعتبار مىكند، پشتوانهاش چيست؟ اين يك
اسم الکتاب : نظريه حقوقى اسلام المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 113