جنسى شوهر از او است . بايد توجّه داشت كه يكى از مهمترين حقوق مرد در خانواده، حقّ بهرهبردارى جنسى از همسر خود است؛ چنان كه زن نيز اين حق را دارد؛ به همين جهت بر زن واجب است اين حقّ تعيين شده و ثابتِ شوهر را رعايت كرده در برابر او تسليم باشد. زنى كه در اين امر، حاضر به تسليم و تمكين نباشد، در برابر حكم الاهى سركشى كرده است. چنين اختلافى از قبيلِ اختلاف در سليقه و ذوق نيست؛ بلكه در اينجا يكى از دوطرفِ اختلاف مىخواهد از قانون سربپيچد و اين چيزى نيست كه به آسانى بتوان از آن گذشت. با اين همه، قرآن كريم از آنجا كه در كاستن و از ميان بردنِ اختلافهاى خانوادگى به بهترين شيوهها سعى تمام دارد، در اين مورد نيز شدّت عمل را تجويز نمىكند.
قرآن كريم مىفرمايد:
وَ اللاّتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً؛[1] و آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بيم داريد، پند دهيد، و [اگر مؤثّر واقع نشد]در بستر از آنها دورى جوييد، و [اگر هيچ راهى جز شدّتِ عمل براى وادار كردن آنها به انجام وظايفشان نبود ]آنها را تنبيه كنيد، و اگر از شما پيروى كردند، راهى براى تعدّى بر آنها نجوييد.
ملاحظه مىكنيد در اينجا نيز كه شوهر از اساسىترين و طبيعىترين حقّ خود منع شده است نمىتواند با همسر خود كه بر خلاف قانون، مرد را از استفاده از حق خود باز مىدارد بدرفتارى و خشونت كند. نخست بايد او را با زبانى نرم و گفتارى خوش، پند دهد تا از اين كار نادرست دست بردارد؛ آنگاه اگر نصيحت كارگر نيفتاد، با او ترك معاشرت، و بستر خود را جدا كند. اگر اين تأديب روانى و تعذيب روحى هم مؤثّر واقع نشد، مرد سه راه بيشتر در پيش ندارد. يكى اينكه به زندگى مشتركِ خود با همسرش ادامه دهد بدون اينكه از نخستين و طبيعىترين حقّ خود بهره ببرد، و روشن است كه تحمّل چنين محروميتى به طور عادى نه ممكن، و نه مطلوب است.
دوم آنكه همسرش را طلاق دهد و اين به معناى از هم پاشيدن كانون خانوادگى است و ضررهاى فراوانى به دنبال دارد. سرانجام، قرآن كريم ـ از آنجا كه طلاق، مبغوضترين كار حلال و جايز است ـ از تير آخرى كه در تركش دارد، سود مىجويد تا شايد خانواده از هم