از زن بيشتر باشد.[1] اسلام از سويى، به جد خواستار آن است كه كانون خانوادگى مستحكم باشد و از سوى ديگر، خانوادهاى را پيشنهاد مىكند كه در آن، زن متعهّدِ شيردادن به فرزند، بچهدارى و خانهدارى است و مرد، پرداخت هزينه زندگى اعضاى خانواده را به عهده دارد؛ از اين رو، اين دين بايد كارى كند كه مرد بتواند به خوبى از عهده پرداخت مخارج برآيد تا زن به فعّاليت اقتصادى وادار نشود و بتواند از عهده كارهايى كه تعهّد كرده است، به خوبى برآيد. فقط در اين صورت است كه نظام خانوادگى، هم مطلوب و هم ماندنىخواهد بود.
3. سهمالإرث مرد دو برابر سهم زن است.[2] اسلام با تشريع ارث بيش تر براى مرد، سرمايه افزونترى را در اختيار او مىگذارد تا بر امكانِ فعّاليت اقتصادى او بيفزايد و از اين طريق، سبب افزايش درآمد، مرد مىشود و اين درآمد، مرد را قادر خواهد ساخت كه مخارج خانواده خود را تأمين كند.
در جوامع غربى و امروزى، مرد را به پرداخت مخارج خانواده ملزم نمىدانند و تحت عنوان استقلال اقتصادى زن، از زن نيز مىخواهند كه فعّاليت اقتصادى داشته باشد و هزينه زندگى خود را تحصيل كند. آنان چنين مىپندارند كه به زن خدمتى كردهاند؛ حال آن كه اين امر زمينههاى تزلزل و فرو ريختن بنيان خانواده را فراهم مىآورد.
4. مديريّت منزل برعهده مرد است. با توجّه به اين كه قدرت تعقّل و تدبير مرد به مراتب بيش از زن و از طرفى نيز مسؤول مخارج خانه است، به طور طبيعى مرد براى مديريت خانواده شايستهتر است؛ چرا كه اوّلا بسيارى از شؤون مديريّت، به امور اقتصادى و مالى مربوط مىشود و ثانياً قدرت تدبير مرد بيشتر است؛ البتّه همكارى، تعاون، مشورت و امثال اين امور در زندگى جمعى لازم است؛ امّا سخن بر سر تصميمگيرىهاى نهايى است كه بايد برعهده مرد باشد. قرآن كريم به همين دو امتياز مرد اشاره كرده و مديريت خانه را به او مىسپارد:
[1] اگرچه برخى زنان، شوهر ندارند و مجبور به امرارِ معاش هستند و برخى مىخواهند بيرون از خانه فعّاليت اقتصادى كنند و مانند اينها، در همه جوامع و به ويژه در جامعه مطلوبِ اسلام، مرد بيش از زن عهدهدار مخارج زندگى و كارهاى اقتصادى است. [2] البتّه در بعضى موارد، ارث زن بيشتر از مرد يا مساوى با آن است؛ ولى اين موارد اندك است.