داده نشده است. با توضيحاتى كه ضمن پرسشهاى ديگر آمده، روشن مىشود كه توان مرد در زمينه تعقّل، تدبير، كار بدنى و اقتصادى بيشتر است. براساس اين تفاوت تكوينى، تكليف اداره زندگى، خانواده و هزينه آن بر دوش مرد گذاشته شده، و در پى اين تكليف، حقّ مديريّت و تصميمگيرى در امور خانوادگى (و اجتماعى) به مردان داده شده است؛ بنابراين به قرينه آيه شريفه «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ...،[1] منظور از «درجه» در آيه كريمه «وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَة»[2]روشن مىشود.
آيههاى موهمِ برترى مرد بر زن
پارهاى از آيههاى قرآنى[3] مانند آيه 21 و 22 سوره نجم، مىفرمايد: «أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الاُْنْثى * تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى؛ آيا پسر خاصّ شما است و دختر خاص او [=خداوند ]اين قسمتى ظالمانه است». مفاد اين آيهها اين است كه به هرحال، زن از مرد پستتر است؛ زيرا در اين آيهها، مشركان سرزنش مىشوند كه چرا در حالى كه خود پسران را دوست مىدارند، فرشتگان الاهى را دختران خداى متعالى مىانگارند. اگر دختر، همعرضِ پسر مىبود، چرا خداوند اين تقسيم را نمىپذيرد و آن را ستمگرانه مىداند؟
قرآن كريم، روش محاوره و گفتوگوى جدلى را مىپذيرد و خود، از اين شيوه كه براى ساكت كردن خصم و مخالف است، بر مبناى آنچه خودِ وى پذيرفته، استفاده مىكند. آنچه در آيههاى مذكور آمده، در واقع سخنانى جدلى است نه برهانى؛ يعنى محكوميّت مشركان را براساس آنچه نزد خودشان مسلّم است، معلوم مىدارد، نه بر پايه آنچه از ديدگاه خودِ قرآن درست است.
برترى پسر و مرد بر دختر و زن، اصلى است كه نزد مشركان مسلّم بوده، نه قرآن. قرآن كريم به مشركان نشان مىدهد كه بر مبناى اين اصل مسلّمشان، محكوم هستند و سخنى ظالمانه مىگويند وگرنه چنانچه گذشت، قرآن ناقصتر بودن زن از مرد را به لحاظ انسانيت و لوازم آن مردود مىداند.