قرآن در برخورد با امثال اين سخن مىفرمايد: كسانى كه براى خداوند فرزند قائل شدهاند، حرفى زدهاند كه جا دارد آسمانها از هم پاشيده شود و زمين از هم بشكافد و كوهها پاره پاره گردند.[1] يا در جاى ديگر مىفرمايد به خداوند يكتا و پيامبرانش ايمان آوريد و قائل به تثليث نشويد كه اين براى شما بهتر است.[2] يا مىفرمايد: كسانى كه مىگويند خداوند يكى از سه خدا است كافر شدهاند.[3]
آيا عقل هيچ انسانى ـ چه رسد به انسان مسلمان ـ مىپذيرد كه توحيد و تثليث هر دو صحيح و حقّاند. يكى مىگويد تا موحّد نشوى و خداى يگانه را نپذيرى وارد جرگه مسلمانان نمىشوى و شرط اوليه براى ورود به اسلام و حقانيت، توحيد است؛ و ديگرى مىگويد تا تثليث را نپذيرى مسيحى نمىشوى و نجات پيدا نمىكنى و به سعادت نمىرسى. بين اين دو سخن، فاصله بسيار است. كما اينكه اگر اين دو دين را با بودائيت كه مىگويد نه خدايى وجود داشته و نه وجود خواهد داشت، مقايسه كنيم هيچگاه اينها با هم جمع نمىشوند. «خدا وجود دارد» با «خدا وجود ندارد» متناقض هستند، همانگونه «خدا سه تا است» با «خدا وجود ندارد»، متناقض هستند. جمع بين اينها به شوخى و افسانه نزديكتر است تا به مطلبى جدّى و واقعى.
همچنين اگر نگاهى به شريعت و احكام اسلام و مسيحيت بيندازيم، مىبينيم كه اعتراف به حقانيت هر دو غير ممكن است. اسلام مىگويد خوردن گوشت خوك حرام است. مسيحيت مىگويد گوشت خوك حلال است. در اسلام، على(عليه السلام) مىفرمايد اگر يك قطره شراب در چاهى بريزد و از آب آن چاه گياهى برويد و از آن گياه حيوانى و گوسفندى بخورد، من از گوشت آن گوسفند نمىخورم. اما در مسيحيت آمده است كه وقتى كشيشى نان را در شراب زد و دهان شما گذاشت، نان را كه خورديد اين شراب تبديل به خون عيسى مىشود.[4] با توجّه به اين موارد و موارد فراوان ديگر نظير آن، آيا انسان عاقل مىپذيرد كه اسلام يك صراط مستقيم به حق و قلّه كمال و سعادت باشد و مسيحيت هم يك صراط مستقيم، بودائيت هم صراطى ديگر و ...؟!