زمانى و مكانى او بوده است كه به صورت الفاظ و آيات بيان كرده است.[1] بنابراين نمىتوان قرآن را كلام خدا و وحى الهى دانست بلكه قرآن در واقع كلام پيامبر(صلى الله عليه وآله) است.
اما در قرآن مىخوانيم: و ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى. اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْىٌ يُوحى؛[2] پيامبر هرگز از روى دلخواه سخن نمى گويد. آنچه مى گويد چيزى جز وحيى كه بر او نازل شده است، نيست. يا مىخوانيم: تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ . وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ. لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ؛[3] قرآن كلامى است كه از سوى پروردگار جهانيان نازل شده است و اگر او دروغ بر ما مى بست ما او را با قدرت مى گرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مى كرديم. اين قبيل آيات صريح است در اين كه قرآن كلام خدا و وحى الهى است نه آن كه ـ نعوذ بالله ـ از خود چيزى گفته باشد.
طرفداران هرمنوتيك پاسخ مىدهند كه مفاد اين آيات نيز برداشت و فهم خود پيامبر(صلى الله عليه وآله) و بيانگر احساسات او است!!
طبعاً نتيجه چنين نظريهاى جز فرو رفتن در ورطه شكاكيت و انكار واقعيت و ناديده گرفتن عقل و منطق و بازى كردن با الفاظ نخواهد بود. جا دارد به اينان گفته شود، بنا بر نظريه شما بايد نه ما چيزى از ادعاى شما بفهميم و نه شما چيزى از سخن ما، تا در باره آن نفى و اثبات و نقض و ابرام كنيم!!
القاكنندگان اين تفكر، در مقابل روشنترين معانى و واضحترين مفاهيم خواهند گفت: اين احساس و برداشت شما است و حاكى از هيچ واقعيتى جز