دانستيم كه بعضى از طرفداران نظريه «تعدد قرائتها» با استفاده از نظريات هرمنوتيك ادّعا مىكنند كه هر كسى براساس ذهنيات خود، معنايى را از قضيه يا گزارهاى برداشت مىكند و غير از اين ممكن نيست. بشر از آنجا كه داراى ذهنيات پيشينى است و اين ذهنيات هم در افراد مختلف، متفاوت است، هرگاه كه به قصد فهم سخن يا متنى تلاش كند ذهنيات او نيز در اين فهم دخالت مىكند. در نتيجه، هر كلامى فهمهاى متعدد به اندازه تعداد فهمكنندگان خواهد داشت و همه هم درست خواهد بود. بر اين اساس نمىتوان كلامى را سراغ داشت كه همه مردم ـ هرچند غرض سويى هم نداشته باشند ـ معناى واحدى از آن بفهمند و فرض فهم معناى واحد ناممكن است.[1]
بعضى ديگر از طرفداران نظريه «تعدد قرائتها» براى ضربه زدن به ريشه و اساس دين، يعنى وحى الهى، مىگويند: بشر از قرآن و وحى الهى حقيقت ثابتى را درك نمىكند و حتّى خود پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز به لحاظ دارا بودن ويژگى بشرى، در حقيقت، فهم و درك خود را به نام «وحى» براى مردم بيان كرده است! فهم پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز فهمى شخصى و متناسب با ذهنيت و شرايط خاص
[1] ن.ك: سروش، عبدالكريم، قبض و بسط تئوريك شريعت، ص 301، 302، 348 و 487.