از اين موارد به طور طبيعى، تعدد قرائت به تعدد «معنا» مىانجامد كه همه آن معانى نيز محتمل و مقبول است. اين تعميم هم چنان ادامه مىيابد تا آن كه به مسايلى كه دلايل عقلى (غيرلفظى) دارد كشيده مىشود و از تعدد آرا (آرايى كه ترجيحى بر يكديگر ندارند) در چنين مسايلى نيز به تعدد قرائت تعبير مىكنند. هم چنين از آن جهت كه دين داراى بخشهاى مختلفى است و در مهمترين تقسيم به «اصول» و «فروع» تقسيم مىشود، اين تعدد قرائت در آنها نيز مطرح مىشود. تعدد آرا و اختلاف در فروع و احكام عملى به طور نسبى بيش از اختلاف در اصول دين است. نمونه آن در زمان غيبت امام معصوم(عليه السلام)، اختلاف نظر مجتهدان در باره مسايل و احكام شرعى است. تعدد قرائات در اصول و اعتقادات دينى نيز در مواردى، هرچند اندك، قابل تصور است؛ مانند اختلاف نظر در باره چگونگى سؤال در شب اول قبر. اصل سؤال از ميّت در شب اول قبر مطلبى اجماعى بهشمار مىرود و جاى بحث ندارد، اما چگونگى آن مورد اختلاف است. يك احتمال اين است كه روح دوباره به بدن برمىگردد و بدنى كه در قبر است زنده مىشود. احتمال ديگر اين است كه فقط از روح سؤال مىشود و بدن در آن نقشى ندارد. راه سومى نيز وجود دارد و آن اين كه روح به بدن برزخى تعلق مىگيرد و سؤال و جواب به اين بدن مربوط است. البته در اينجا قصد داورى در اين مسأله را نداريم و فقط خواستيم مصداقى از اختلاف نظر در باره مسايل اصولى و اعتقادى را يادآور شويم.
در آينده خواهيم گفت كه وجود اينگونه اختلافنظرها به صورت «موجبه جزئيه» مورد قبول است (يعنى گاهى از اين قبيل اختلافات اتفاق مىافتد) ولى اعتقادات و احكام بنيادى اسلام مورد اتفاق و اجماع است و اختلاف قرائات در الفاظ و معانى قرآن و حديث، شامل آنها نمىشود.