اضطراب مىافزايد1، قيافه ها عبوس و درهم كشيده و سياه و زشت و چروكيده است2 و حتّى در چهره فرشتگان دوزخيان هم اثرى از مهر و عطوفت و نرمى ديده نمىشود3.
دوزخيان با غل و زنجير و بندهاى آهنين، بسته شده اند4 و آتش، سراپاى آنان را فراگرفته5، و خودشان آتش گيره آنند6. در فضاى دوزخ جز آه و ناله و ضجّه و فرياد دوزخيان و نهيب دوزخيان، صدايى به گوش نمىرسد7. بر سر و روى تبهكاران، آب جوشان مىريزند كه اندرون آنان را نيز ذوب مىكند8، و هر گاه از فرط عطش و التهاب، درخواست آب كنند، آب داغ و آلوده و گنديدهاى به آنان داده مىشود كه آن را با حرص و ولع مىنوشند9، و غذايشان از درخت «زقّوم» است كه از آتش مىرويد و خوردن آن بر سوزش اندرونشان مىافزايد10، و لباسشان از ماده سياه و چسبندهاى است كه خود، موجب عذابشان مىگردد11 و همنشينان شياطين و جنّيان گنهكارند كه آرزوى دورى از آنان را مىكنند12، و نسبت به يكديگر نيز لعن و نفرين مىفرستند13.
همين كه بخواهند زبان عذرخواهى به درگاه الهى گشايند فرمان دورباش و ساكت باش، خاموششان مىكند14 پس به دوزخبانان پناه مىبرند كه شما از خدا بخواهيد كه اندكى از عذاب ما بكاهد، پاسخ مىشنوند: مگر خداى متعال، پيامبرانش را مبعوث نفرمود و حجت را بر شما تمام نكرد15؟
بار ديگر، درخواست مرگ مىكنند و جواب مىشنوند كه شما براى هميشه در دوزخ خواهيد