اسم الکتاب : چکیده ایی از اندیشه های بنیادین اسلامی المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 85
نيست و اگر امر مطلوبى بود خداوند مخلوقات را ايجاد نميكرد. معناى حقيقى فنا همين است كه گفته شد؛ يعنى انسان براى خودش هيچ استقلالى قايل نباشد، و اين نهايت معرفت و علم است؛ زيرا نهايت علم، عدم استقلال غير خدا است و اگر شخصى براى خودش استقلالى در مقابل خدا قايل باشد اين نشانه جهل او است. ما هيچ استقلالى از خود نداريم و آنچه را كه استقلال از خدا ميپنداريم امرى موهوم و خيالى است. ما عين عبوديت و فقر در مقابل خداوند هستيم و اگر انسان اين معارف را بفهمد خود را ميشناسد و ميبيند كه متعلق به خدا است و از پيش خود هيچ استقلالى ندارد و اين همان فناى فى الله است.
فَتَصِيرَ اَرْوَاحَنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِك، اين همان الحاق به نور الهى است و ما چيزى غير از ظلمت در وجود خويش نداريم. نور واقعى همان نور خدا است كه اگر به منبع آن وصل شويم در ما متجلى ميشود. به خدا پناه ميبرم كه گفتم: «در ما متجلى ميشود»، در واقع نور الهى در اولياءالله متجلى ميشود و من روسياه، بنده عاصى و گنه كارى هستم كه به جاى نورانيّت، حجابهاى ظلمانى، وجودم را فراگرفته است.
ولىّ الله به مرتبهاي ميرسد كه در اراده الهى فانى ميشود و اصلا هويتش در نورانيت اوست. هر چيزى كه ما را به خدا بيشتر نزديك كند و موجب عبوديت بيشتر ما به درگاه الهى گردد مطلوبتر است و هر عبادتى كه از اين جهت مؤثرتر باشد و باعث محو اراده ما در اراده الهى گردد و غرور تفرعن نفس ما را بشكند، نافعتر بوده و ثواب آن نيز بيشتر خواهد بود.
در احاديث آمده است كه انسان در مقام منازعه با مقام كبريايى خداوند برآمد؛ در حالى كه «رداى كبريا» مخصوص خداوند متعال است. انسان اين ردا را از خداوند غصب كرد و تا بدان جا رسيد كه گفت: اَنَا رَبُّكُمُ الاَْعْلَى[1].