قيد ذهني كه به دنبال تعليم و تعلّم آمده، قيد احترازي و براي اخراج تعليم و تعلّمهاي صناعي، تلقيني، تأديبي، تقليدي، تنبيهي و امثال آنها است. مرحوم خواجه طوسي(رحمه الله) در اساس الاقتباس تعليم و تعلّم تنبيهي را نيز در موضوع بحث داخل كرده، آن را ذهني دانسته، ميفرمايد:
تعليم و تعلّم... و باشد كه تنبيهي بود، و آنچنان بود كه آن تأليف يا تصوّر اوّلي بود از جهت عبارت ملتبس، پس بايضاح عبارت دفعةً حاصل شود. و ذهني از اين جمله عامتر بود و باين سبب تعليم و تعلّم بذهني مقيّد كردهاند.[1]
تعليم و تعلّم تقليدي را نيز ميتوان به گونهاي داخل در موضوع بحث دانست، چرا كه اعتقاد تقليدي صرفاً به جهت اطمينان به مقلَّد نيست بلكه كبرايي عقلي و كلّي نيز در اينجا در كار است و آن اينكه عقل ميگويد در هر كاري بايد به خبره و متخصّص آن فنّ مراجعه كرد، پس ميتوان گفت در اعتقادات تقليدي نيز پاي قياس خفي در كار است. اگر اينچنين شد، پس در حقيقت قيد «ذهني» براي اخراج فنون و كارها و صناعات عملي خواهد بود.
منظور از تعليم و تعلّم تأديبي چيست؟
در تأديب گاهي مربّي درصدد اثبات يك قاعده و مطلب اخلاقي برميآيد و ميخواهد حُسن و يا قبح يك كار را براي متربّي تبيين نمايد، در اينجا بحث تفكّرو استدلال و برهان پيش ميآيد و اين نوع تأديب در تعليم و تعلّم فكري و ذهني داخل است. امّا گاهي مراد از تأديب صرفاً دستورات و آداب اخلاقي است كه مربّي به متربّي ميدهد و از او طلب ميكند كه كاري را انجام دهد و يا عملي را ترك كند. در اينجا مراد همين معنا است و همين است كه تعليم و تعلّم ذهني و فكري شمرده نميشود و اين قسم در واقع بسيار شبيه تعليم و تعلّم تقليدي است.
متن
و الذهني و الفكري هو الذي يُكتَسب بقول مسموع أو معقول من شأنه أَنْ يُوقِعَ اعتقاداً أو رأياً لم يَكُنْ، او يوقعَ تصوّراً مالم يكن. و هذا التّعليمُ و التعلّمُ الذهني قد يكونُ بين انسانين، و قد يكونُ بين انسان واحد مع نفسه من جهتين، فيكون من