ـ برخي تأديبياند و اينها از راه مشاوره و گفتگو و راهنمايي به متعلّم حاصل ميشوند.
ـ پارهاي تقليدياند به اين صورت كه انسان با اعتقاد و رأيي انس و الفت يابد. اين گونه معلومات به سبب وثوق و اطمينان به معلّم براي انسان حاصل ميشوند.
ـ بعضي تنبيهياند مثل كسي كه ميداند مغناطيس، آهن را جذب ميكند. امّا اتفاقاً در موردي، در حالي كه ميبيند مغناطيسي، آهني را به خود جذب ميكند، از آن تعجّب ميكند، در اينجا به او گفته ميشود: اين همان مغناطيسي است كه پيشتر با آن آشنا شدهاي و آن را ميشناسي، اينجا است كه متنبّه ميشود و تعجب او از بين ميرود. و يا مانند كسي كه با او پيرامون بديهيات سخن گفته ميشود امّا به جهت نقصي در عبارت و يا در ذهنش، بدانهامتفطن نميشود، اينجا است كه بايد متوسل به تقرير و تبيين آنها شد.
ـ علاوه بر آنچه گفتيم اصناف ديگري نيز از تعليم و تعلّم يافت ميشود كه البته هيچيك از اينها تعليم و تعلّم ذهني و فكري محسوب نميشوند.
فصل اول از كتاب برهان ارسطو
اين فصل از كتاب شيخ(رحمه الله) به موازات فصل اوّل از كتاب برهان ارسطو نوشته شده است. عبارت كتاب ارسطو اين است: «كلّ تعليم و كلّ تعلّم ذهني إنّما يكون من معرفة متقدمة الوجود.»[1]
تعدد تعليم و تعلم اعتباري است
مرحوم شيخ براي تعليم و تعلّمْ صفت مفرد آورده و فرموده است «كلّ تعليم و تعلّم ذهني» و نگفته است: «ذهنيّين» و نيز ضمير در «منه» را مفرد آورده است.
اين از آن جهت است كه تعليم و تعلّم از امري واحد انتزاع ميشوند و آن همان «علم مكتَسب» است. اين «علم» وقتي به فاعل نسبت داده شود «تعليم» و وقتي به قابل نسبت داده شود «تعلّم» نام ميگيرد. همانطوري كه حركت نسبت به فاعل «تحريك» و نسبت به قابل «تحرّك» نام ميگيرد[2]. بدين نكته شيخ(رحمه الله)در سطور آينده اشارت خواهد كرد.
[1] نگاه كنيد به: منطق ارسطو، با تحقيق و مقدمه دكتر عبدالرحمن بَدوي، نشر وكالة المطبوعات كويت و دارالقلم بيروت، طبع اول، 1980، الجزء الثاني، ص329. [2] نگاه كنيد به: اساس الاقتباس، ص344.